تصویر کلاسیک روانکاو در ذهن بسیاری از ما، فردی ساکت، متفکر و تقریباً نامرئی است؛ یک «پرده سفید» که مراجع میتواند تمام افکار، ترسها و امیدهایش را بر آن بتاباند بدون آنکه کوچکترین اثری از شخصیت خود تحلیلگر در آن دخیل باشد. این ایده «خنثی بودن» برای دههها سنگ بنای روانتحلیل بود. اما چه میشود اگر این پرده سفید، خود دارای طرح و نقش باشد؟ لوئیس آرون، یکی از بنیانگذاران روانتحلیل رابطهمند، با شجاعت این پرسش را مطرح کرد و دیدگاه ما را نسبت به فرآیند درمان برای همیشه تغییر داد.
پایان افسانه تحلیلگر خنثی: از روانشناسی یکنفره به دونفره
در مدل سنتی روانتحلیل، که اغلب از آن به عنوان روانشناسی یکنفره۱ یاد میشود، تمرکز اصلی بر ذهن مراجع بود. فرض بر این بود که درمانگر میتواند همچون یک جراح، با ابزارهای تفسیری خود، به شکلی عینی و بیطرفانه به روان بیمار نفوذ کند. اما لوئیس آرون و دیگر متفکران رابطهمند استدلال کردند که این ایده یک توهم است. درمانگر یک انسان است با تاریخچه، ارزشها، ترسها و نقاط کور خودش، و این ذهنیت به طور اجتنابناپذیر در هر لحظه از تعامل درمانی حضور دارد.
این چرخش فکری، منجر به تولد روانشناسی دونفره۲ شد. در این دیدگاه، اتاق درمان یک میدان مشترک است که توسط هر دو شرکتکننده—مراجع و درمانگر—ساخته میشود. آنچه اتفاق میافتد، محصول تعامل پیچیده دو ذهنیت منحصربهفرد است. این نگاه، همسو با مفهوم زمینه بینذهنی است که نشان میدهد تجربه همیشه در فضای «بین» افراد شکل میگیرد [۱].
درمان به مثابه یک فرآیند مشترک: معنا چگونه خلق میشود؟
اگر درمانگر یک مشاهدهگر خنثی نیست، پس نقش او چیست؟ در روانشناسی دونفره، درمان یک فرآیند اکتشافی مشترک است. به جای آنکه درمانگر «حقیقت» را درباره مراجع بداند و آن را به او بگوید، هر دو با هم تلاش میکنند تا به درک جدیدی از تجربیات مراجع برسند. این بدان معناست که خودِ رابطه درمانی به موضوع اصلی تحلیل تبدیل میشود.
برای مثال، اگر مراجع به طور مداوم جلسات را دیر شروع میکند، در مدل یکنفره، این رفتار ممکن است صرفاً به عنوان «مقاومت» تفسیر شود. اما در مدل دونفره، درمانگر از خود نیز میپرسد: «آیا چیزی در نحوه بودن من یا در فضای این اتاق وجود دارد که آمدن به اینجا را برای او دشوار میکند؟ آیا من ناخودآگاه پیامی مبنی بر عدم پذیرش ارسال میکنم؟» این پرسشگری، مسئولیت را به یک فرآیند متقابل تبدیل میکند.
بازخوانی انتقال و انتقال متقابل: وقتی واکنش درمانگر یک سرنخ است
این تغییر دیدگاه، مفاهیم کلاسیک انتقال و انتقال متقابل را نیز دگرگون کرد. «انتقال» دیگر صرفاً تکرار گذشته مراجع بر روی پرده سفید درمانگر نیست، بلکه واکنشی است که در پاسخ به شخصیت واقعی درمانگر شکل میگیرد. «انتقال متقابل۳» نیز دیگر یک مانع یا نقطه ضعف برای درمانگر تلقی نمیشود، بلکه به یکی از مهمترین منابع اطلاعاتی درباره دنیای درونی مراجع تبدیل میشود.
فرض کنید مراجع داستانی تعریف میکند و درمانگر ناگهان احساس بیحوصلگی شدیدی میکند. در مدل قدیمی، درمانگر باید این احساس را سرکوب میکرد. اما از دیدگاه آرون، این بیحوصلگی یک داده مهم است. شاید مراجع یاد گرفته است که برای در امان ماندن، باید احساسات واقعی خود را پشت یک داستان بیروح پنهان کند و این بیحوصلگی، همان احساسی است که او در دیگران برمیانگیزد تا صمیمیتی شکل نگیرد. با درک این موضوع، درمانگر میتواند به جای قضاوت، این الگوی رابطهای را به شکلی سازنده به بحث بگذارد. در اینجاست که حالتهای مختلف خودِ درمانگر و مراجع در اتاق درمان به صحنه میآیند [۲].
مسئولیت جدید تحلیلگر: خودبازتابی و شناخت متقابل
پذیرش ذهنیت تحلیلگر، مسئولیت بزرگی را بر دوش او میگذارد. اگر حضور او در درمان تأثیرگذار است، پس او موظف است که به طور مداوم بر روی ذهنیت خود کار کند. این کار از طریق خودبازتابی بیوقفه، دریافت سوپرویژن منظم و تحلیل شخصی خود درمانگر انجام میشود. هدف، حذف ذهنیت نیست—چون این کار غیرممکن است—بلکه استفاده آگاهانه، مسئولانه و اخلاقی از آن است.
در نهایت، هدف درمان از این منظر، رسیدن به «شناخت متقابل» است؛ لحظهای که مراجع و درمانگر میتوانند یکدیگر را به عنوان دو انسان مجزا، با تاریخچه و پیچیدگیهای خاص خودشان، ببینند و بپذیرند. این همان جایی است که مراجع میتواند یک الگوی رابطهای جدید و سالم را تجربه کند و آن را با خود به دنیای بیرون ببرد. این مسئولیت، هسته اصلی هنر گوش دادن اخلاقی است که دانا اورنج بر آن تأکید دارد.
جمعبندی
لوئیس آرون و روانتحلیل رابطهمند، چهره رواندرمانی را انسانیتر کردند. با فرو ریختن افسانه «پرده سفید»، درمان از یک فرآیند بالینی سرد به یک مواجهه انسانی عمیق و متقابل تبدیل شد. این دیدگاه به ما میآموزد که در قلب هر فرآیند شفابخشی، یک رابطه واقعی نهفته است؛ رابطهای که در آن دو نفر تلاش میکنند تا با تمامیت وجودشان حضور داشته باشند و در این مسیر، به درک جدیدی از خود و دیگری دست یابند. انسانیت درمانگر دیگر یک نقص نیست، بلکه ارزشمندترین ابزار اوست.
دعوت به مشاوره و خودشناسی: وقتی به دنبال یک رابطه درمانی واقعی هستید
اگر تجربه شما از درمان، رابطهای سرد و یکطرفه بوده یا احساس کردهاید که درمانگرتان شما را از پشت دیواری نامرئی تحلیل میکند، شاید رویکرد رابطهمند تجربه متفاوتی را برایتان رقم بزند. در این رویکرد، درمان یک گفتگوی مشترک است که در آن هر دو نفر برای فهمیدن و ساختن معنا تلاش میکنند. برای تجربه چنین فضای درمانی، میتوانید با متخصصان کلینیک تسکین روان تماس بگیرید.
تماس با تسکین روان برای رزرو وقت مشاورهبا لمس این دکمه، برای دریافت راهنمایی و رزرو وقت مشاوره (حضوری یا آنلاین) مستقیماً با پذیرش کلینیک تماس خواهید گرفت.
دعوت به تعامل: تجربه شما از رابطه درمانی چیست؟
آیا تا به حال به نقش شخصیت درمانگرتان در فرآیند درمان خود فکر کردهاید؟ یک رابطه درمانی خوب از نظر شما چه ویژگیهایی دارد؟ دیدگاهها و تجربیات خود را (بدون ذکر جزئیات شخصی) در بخش نظرات با ما و دیگران به اشتراک بگذارید.
سوالات متداول
روانشناسی دونفره چه تفاوتی با روانشناسی یکنفره دارد؟
در روانشناسی یکنفره (مدل کلاسیک)، ذهن مراجع موضوع اصلی تحلیل است و درمانگر یک مشاهدهگر خنثی است. در روانشناسی دونفره، فرض بر این است که فرآیند درمان محصول تعامل دو ذهنیت (مراجع و درمانگر) است و هر دو در شکلگیری آنچه در اتاق درمان رخ میدهد، نقش دارند.
آیا این نظریه به این معناست که درمانگر درباره مشکلات شخصی خود صحبت میکند؟
خیر، به هیچ وجه. پذیرش ذهنیت درمانگر به معنای خودافشایی بیرویه نیست. بلکه به این معناست که درمانگر از واکنشهای درونی خود (انتقال متقابل) به عنوان یک منبع اطلاعاتی مهم برای درک دنیای مراجع و دینامیک رابطه استفاده میکند. این یک فرآیند درونی و مبتنی بر خودبازتابی است.
چگونه حضور ذهنیت درمانگر میتواند به مراجع کمک کند؟
وقتی درمانگر از ذهنیت خود آگاه است، میتواند بفهمد که چگونه در الگوی رابطهای مراجع مشارکت میکند. این آگاهی به او اجازه میدهد تا به جای تکرار الگوهای آسیبزای گذشته مراجع، یک تجربه رابطهای جدید و شفابخش را خلق کند. این فرآیند به مراجع کمک میکند تا به شیوهای جدید دیده شود و خود را ببیند.
واژهنامه
- روانشناسی یکنفره (One-Person Psychology) — مدل کلاسیک روانتحلیل که در آن، تمرکز صرفاً بر دنیای درونروانی مراجع است و درمانگر به عنوان یک مشاهدهگر عینی و خنثی در نظر گرفته میشود.
- روانشناسی دونفره (Two-Person Psychology) — مدلی از روانتحلیل (به ویژه در رویکرد رابطهمند) که فرآیند درمانی را محصول تعامل متقابل دو ذهنیت—مراجع و درمانگر—میداند.
- انتقال متقابل (Countertransference) — در دیدگاه رابطهمند، به کل واکنشهای هیجانی و درونی درمانگر به مراجع گفته میشود که به عنوان منبعی ارزشمند برای درک دینامیک رابطه در نظر گرفته میشود، نه یک مانع.
منابع
- Mitchell, S. A., & Aron, L. (Eds.). (1999). Relational Psychoanalysis: The Emergence of a Tradition. The Analytic Press.
- Aron, L. (1996). A Meeting of Minds: Mutuality in Psychoanalysis. The Analytic Press.
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.