آیا تا به حال از خود پرسیدهاید چرا در روابطتان الگوهای تکراری را تجربه میکنید؟ چرا برخی افراد به راحتی اعتماد میکنند و صمیمی میشوند، در حالی که برخی دیگر مدام نگران طرد شدن هستند یا از نزدیکی فرار میکنند؟ پاسخ بسیاری از این سوالات در یکی از تأثیرگذارترین نظریههای روانشناسی قرن بیستم نهفته است: نظریه دلبستگی. این نظریه که توسط روانکاو بریتانیایی، جان بالبی، توسعه یافت، مانند یک کد مخفی عمل میکند که با رمزگشایی آن میتوانیم به درک عمیقی از سرنوشت عشق، دوستی و ارتباطات خود برسیم.
جان بالبی و انقلابی در درک روابط انسانی
جان بالبی (۱۹۰۷-۱۹۹۰) در زمانهای کار خود را آغاز کرد که بسیاری از روانکاوان، مشکلات روانی را صرفاً به تعارضات درونی و خیالی فرد نسبت میدادند. اما بالبی با تلفیق روانکاوی، رفتارشناسی حیوانات (اتولوژی) و روانشناسی رشد، نگاهی رادیکال و جدید را مطرح کرد. او معتقد بود که نیاز به پیوند عاطفی با دیگران، یک نیاز زیستی و تکاملی اساسی است، درست مانند نیاز به غذا و سرپناه. نظریه دلبستگی (Attachment Theory)۱ حاصل کار اوست و توضیح میدهد که چگونه کیفیت رابطه اولیه نوزاد با مراقب اصلی، یک نقشه ذهنی برای تمام روابط آینده او ایجاد میکند.
مفهوم کلیدی: پایگاه امن چیست و چرا حیاتی است؟
هسته اصلی نظریه بالبی، مفهوم پایگاه امن (Secure Base)۲ است. کودک برای رشد سالم نیاز دارد که یک مراقب قابل اعتماد و پاسخگو داشته باشد تا بتواند با اطمینان از او جدا شده، دنیا را کاوش کند و در هنگام ترس یا خطر به آغوش امن او بازگردد. این مفهوم به زیبایی با نظریه «جدایی-تفرد» مارگارت ماهلر پیوند میخورد؛ همانطور که در مقاله قبلی دیدیم، کودک برای اینکه بتواند هویت مستقل خود را پیدا کند، نیازمند یک حضور والدانه باثبات است. این پایگاه امن به کودک اجازه میدهد تا با شجاعت به سمت استقلال حرکت کند، زیرا میداند همیشه پناهگاهی برای بازگشت وجود دارد.
سبکهای دلبستگی: نقشه راه روابط شما
بر اساس کیفیت مراقبتهای اولیه، الگوها یا سبکهای مختلفی از دلبستگی در ما شکل میگیرد. این سبکها که توسط مری اینزورث، همکار بالبی، به طور تجربی مشاهده شدند، در بزرگسالی نحوه تفکر، احساس و رفتار ما را در روابط صمیمی تعیین میکنند.
سبک دلبستگی ایمن: اعتماد و صمیمیت
افرادی که دلبستگی ایمن دارند، در کودکی مراقبینی داشتهاند که به نیازهایشان به طور مداوم پاسخ دادهاند. در بزرگسالی، این افراد دیدگاه مثبتی نسبت به خود و دیگران دارند. آنها به راحتی صمیمی میشوند، به شریک عاطفی خود اعتماد میکنند و در عین حال استقلال خود را نیز حفظ میکنند. آنها از تعارض نمیترسند و میتوانند به شیوهای سازنده با آن روبرو شوند.
سبک دلبستگی اضطرابی-دوسوگرا: اشتیاق برای نزدیکی
این افراد در کودکی مراقبینی داشتهاند که گاهی پاسخگو و گاهی بیتوجه بودهاند. این عدم قطعیت باعث شده تا آنها در بزرگسالی مدام نگران طرد شدن و رها شدن باشند. آنها به شدت به دنبال تأیید و نزدیکی هستند، اما اغلب در روابط خود احساس ناامنی میکنند. کوچکترین نشانهای از فاصله گرفتن شریک عاطفی میتواند اضطراب آنها را شعلهور کند و باعث رفتارهای «چسبنده» یا کنترلگرانه شود.
سبک دلبستگی اجتنابی: استقلال به قیمت صمیمیت
مراقبین این افراد در کودکی اغلب از نظر عاطفی دور و غیرقابل دسترس بودهاند. در نتیجه، آنها یاد گرفتهاند که برای جلوگیری از ناامیدی، به نیازهای عاطفی خود بیتوجهی کنند و به خود متکی باشند. در بزرگسالی، این افراد از صمیمیت عاطفی گریزانند و استقلال را بیش از حد ارزشگذاری میکنند. آنها ممکن است در روابط خود فاصله را حفظ کنند، از صحبت درباره احساسات خودداری کنند و شریک عاطفی خود را «نیازمند» یا «وابسته» بدانند.
سبک دلبستگی آشفته: ترس و سردرگمی
این سبک که اغلب در کودکانی با سابقه تروما یا سوءاستفاده دیده میشود، پیچیدهترین و دردناکترین سبک است. مراقب این کودکان هم منبع آرامش و هم منبع ترس بوده است. در نتیجه، این افراد در بزرگسالی در روابط خود با یک تضاد حلنشدنی روبرو هستند: آنها هم به شدت به دنبال نزدیکی هستند و هم از آن وحشت دارند. روابط آنها اغلب پر از آشوب، سردرگمی و نوسانات شدید است. این الگوها عمیقاً با ساختار شخصیت فرد در هم تنیدهاند، موضوعی که در مقاله بعدی درباره دیدگاه نانسی مکویلیامز بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
آیا سبک دلبستگی یک حکم ابدی است؟
خبر خوب این است که سبک دلبستگی شما سرنوشت محتوم شما نیست. اگرچه این الگوها عمیقاً در ما ریشه دارند، اما قابل تغییر هستند. مغز ما تا پایان عمر انعطافپذیر است و تجربیات جدید میتواند مدلهای کاری درونی (Internal Working Models)۳ ما را بازنویسی کند. قرار گرفتن در یک رابطه سالم و ایمن با یک شریک عاطفی یا دوست، و به ویژه رابطه درمانی با یک متخصص، میتواند به ما کمک کند تا امنیت را تجربه کرده و به سمت «دلبستگی ایمن اکتسابی» حرکت کنیم.
در اتاق درمان، درمانگر میتواند نقش یک پایگاه امن را ایفا کند و فضایی را فراهم آورد که در آن بتوان الگوهای قدیمی را با امنیت بررسی کرد. این فضای مشترک درمانی، که توماس اوگدن آن را «سوم تحلیلی» مینامد، بستری برای تغییر و رشد فراهم میکند که در مقالات بعدی به آن خواهیم پرداخت.
جمعبندی: کلید روابط بهتر در دستان شماست
نظریه دلبستگی به ما نمیگوید چه کسی خوب و چه کسی بد است؛ بلکه به ما یک لنز قدرتمند برای درک خود و دیگران میدهد. با شناخت سبک دلبستگی خود، میتوانیم بفهمیم چرا به شیوههای خاصی در روابطمان رفتار میکنیم، نیازهای واقعی خود را بشناسیم و با همدلی بیشتری با شریک عاطفی خود ارتباط برقرار کنیم. این آگاهی، اولین و مهمترین قدم برای شکستن الگوهای تکراری و ساختن روابطی است که بر پایه اعتماد، صمیمیت و امنیت واقعی بنا شدهاند.
مطالب مرتبط
برای درک عمیقتر ریشههای روابط و شخصیت، مطالعه مقالات زیر از این سری را به شما پیشنهاد میکنیم:
- رها کن تا بزرگ شود: چرا نظریه «جدایی–تفرد» ماهلر برای والدین امروزی حیاتی است؟
- کدگشایی شخصیت با نانسی مکویلیامز: راهنمای دیدن آنچه زیر سطح رفتار پنهان است
- جادوی «فضای سوم»: چگونه به گفته توماس اوگدن تغییر در فضای بین دو انسان رخ میدهد؟
- دانستههایی که نمیدانید میدانید: کشف «دانسته نیندیشیده» بولاس و تأثیر آن بر سرنوشت شما
دعوت به تعامل
• پس از خواندن این مقاله، کدام سبک دلبستگی برای شما آشناتر به نظر میرسد؟ آیا توانستید الگوهای آن را در روابط خود شناسایی کنید؟
• تجربیات و دیدگاههای خود را در بخش نظرات با ما و دیگران به اشتراک بگذارید. این گفتگو میتواند به همه ما در مسیر رشد کمک کند.
سوالات متداول
آیا سبک دلبستگی من قابل تغییر است؟
بله، سبک دلبستگی یک حکم ابدی نیست. اگرچه این الگوها در کودکی شکل میگیرند، اما از طریق روابط سالم جدید، خودآگاهی و به ویژه رواندرمانی، میتوان به سمت «دلبستگی ایمن اکتسابی» حرکت کرد و الگوهای ارتباطی خود را بهبود بخشید.
چرا همیشه جذب افراد با سبک دلبستگی خاصی میشوم؟
اغلب ما به طور ناخودآگاه به سمت روابطی کشیده میشویم که الگوهای اولیه دلبستگی ما را بازسازی میکنند. این کشش به سمت «آشنا» بودن است، حتی اگر آن الگو سالم نباشد. برای مثال، فردی با سبک اضطرابی ممکن است جذب فردی با سبک اجتنابی شود، زیرا این پویاییِ تعقیب و گریز، الگوی آشنای دوران کودکی اوست.
آیا سبک دلبستگی فقط بر روابط عاشقانه تأثیر دارد؟
خیر. سبک دلبستگی بر تمام روابط مهم ما از جمله دوستیها، روابط کاری و حتی رابطه با فرزندانمان تأثیر میگذارد. این الگو نحوه اعتماد کردن، مدیریت تعارض، و برقراری صمیمیت را در تمام جنبههای زندگی ما شکل میدهد.
واژهنامه
- نظریه دلبستگی (Attachment Theory) — نظریهای روانشناختی که بر اهمیت پیوند عاطفی عمیق بین نوزاد و مراقب اصلی به عنوان یک نیاز اساسی تکاملی تأکید دارد و معتقد است این پیوند اولیه، الگوی روابط آینده فرد را شکل میدهد.
- پایگاه امن (Secure Base) — حضور یک مراقب قابل اعتماد و حمایتگر که به کودک اجازه میدهد با اطمینان خاطر به کاوش در محیط بپردازد، با علم به اینکه در صورت نیاز، پناهگاهی امن برای بازگشت وجود دارد.
- مدلهای کاری درونی (Internal Working Models) — نقشههای ذهنی ناخودآگاهی که بر اساس تجربیات اولیه دلبستگی شکل میگیرند. این مدلها شامل باورهایی درباره خود، دیگران و ماهیت روابط هستند و انتظارات ما را در تعاملات آینده هدایت میکنند.
منابع
- Mikulincer, M., & Shaver, P. R. (2016). Attachment in Adulthood: Structure, Dynamics, and Change (2nd ed.). The Guilford Press.
- Bowlby, J. (1988). A Secure Base: Parent-Child Attachment and Healthy Human Development. Basic Books.
- American Psychological Association (APA). (n.d.). Attachment Theory. APA Dictionary of Psychology. Retrieved from https://dictionary.apa.org/attachment-theory
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.