آیا تا به حال از خود پرسیدهاید که چطور میتوانید در محیط کار یک فرد قاطع و منطقی باشید، اما در خانه در برابر فرزندتان به موجودی بازیگوش و مهربان تبدیل شوید؟ یا چگونه است که در جمع دوستانتان سرشار از اعتمادبهنفس هستید، اما در یک موقعیت عاطفی جدید، به فردی مضطرب و مردد بدل میشوید؟ این احساس تناقض، که گاهی ما را نگران میکند، از دیدگاه روانتحلیلگر برجسته، فیلیپ برومبرگ، نه تنها یک مشکل نیست، بلکه اساس سلامت روان ماست. او به ما میآموزد که ما یک «خود» واحد و یکپارچه نیستیم؛ ما مجموعهای از «خود»های متعددیم.
فیلیپ برومبرگ و فروریختن افسانه «خودِ واحد»
بسیاری از ما با این باور بزرگ شدهایم که هدف زندگی، رسیدن به یک خودِ واحد۱، منسجم و باثبات است. فرهنگی که در آن زندگی میکنیم، ثبات شخصیت را یک فضیلت میداند و تناقض را نوعی ضعف یا حتی ریاکاری تلقی میکند. فیلیپ برومبرگ، یکی از چهرههای کلیدی روانتحلیل رابطهمند، این ایده را به شکلی بنیادین به چالش میکشد. او معتقد است که اصرار بر داشتن یک خود یکپارچه، نه تنها غیرواقعی است، بلکه میتواند به سلامت روان ما آسیب بزند.
از نظر برومبرگ، روان انسان به طور طبیعی چندپاره است. ما از مجموعهای از حالتهای خود۲ تشکیل شدهایم که هر کدام الگوهای فکری، احساسی و رفتاری خاص خود را دارند. این حالتها گاهی با هم در هماهنگی هستند و گاهی در تضاد کامل قرار میگیرند. سلامت روان، از این دیدگاه، به معنای حذف این تناقضها نیست، بلکه به معنای توانایی حرکت منعطف بین این حالتهای مختلف و تحمل تنش میان آنهاست [۱].
حالتهای خود: بازیگران صحنه روان ما
«حالتهای خود» را میتوان همچون شخصیتهای مختلفی در نظر گرفت که همگی در درون یک فرد زندگی میکنند. برای مثال، ممکن است شما این حالتها را در خود بشناسید:
- خودِ حرفهای: کارآمد، منظم، منطقی و متمرکز بر وظایف.
- خودِ والدانه: مراقب، نگران، حمایتگر و مسئولیتپذیر.
- خودِ کودکانه: بازیگوش، خلاق، آسیبپذیر و نیازمند.
- خودِ خشمگین: معترض، مرزگذار، و گاهی تدافعی.
- خودِ رمانتیک: مشتاق، ایدهآلگرا و در جستجوی صمیمیت.
این حالتها شخصیتهای جداگانه نیستند، بلکه جنبههای متفاوتی از یک شخص واحد هستند که در موقعیتهای مختلف فعال میشوند. همانطور که در مقاله قبلی درباره زمینه بینذهنی بحث شد، هر زمینه رابطهای میتواند یکی از این حالتها را به روی صحنه بیاورد. مشکل زمانی آغاز میشود که ما تنها با یکی از این حالتها هویت پیدا کنیم و بقیه را انکار یا سرکوب کنیم.
تفاوت کلیدی: چندپارگی سالم در برابر گسست آسیبزا
ممکن است کلمه «چندپارگی» شما را نگران کند و به یاد اختلالات شدید روانپزشکی بیندازد. اما برومبرگ تمایز بسیار مهمی بین چندپارگی سالم و گسست۳ (Dissociation) آسیبزا قائل میشود. چندپارگی سالم، ویژگی طبیعی روان ماست و به ما اجازه میدهد تا با پیچیدگیهای زندگی سازگار شویم. در این حالت، بین حالتهای مختلف خود ما پلهای ارتباطی وجود دارد؛ حتی اگر با هم در تضاد باشند، ما به نوعی از حضور همه آنها آگاهیم.
گسست آسیبزا، که اغلب در نتیجه تروما به وجود میآید، به معنای فرو ریختن این پلهاست. در این حالت، دیوارهای ضخیمی بین حالتهای خود کشیده میشود و فرد دسترسی به بخشهایی از تجربیات، خاطرات یا احساسات خود را از دست میدهد. در اینجاست که سلامت روان به خطر میافتد. بنابراین، هدف درمان از دیدگاه برومبرگ، ادغام همه حالتها در یک خودِ واحد نیست، بلکه ایجاد ارتباط و گفتگو بین آنهاست تا فرد بتواند تمام جنبههای وجودش را بپذیرد و زندگی کند [۲].
ایستادن در فضاهای خالی: هنر زندگی با چندگانگی
یکی از زیباترین استعارههای برومبرگ برای سلامت روان، «ایستادن در فضاهای خالی» (Standing in the Spaces) است. این به معنای توانایی تحمل کردنِ بودن در «بین» حالتهای مختلف خود است، بدون آنکه مجبور شویم یکی را انتخاب و دیگری را طرد کنیم. این فضا، جایی است که خلاقیت، انعطافپذیری و صمیمیت واقعی متولد میشود.
در اتاق درمان، این فرآیند از طریق رابطه با درمانگر ممکن میشود. درمانگر فضایی را فراهم میکند که در آن، مراجع جرئت میکند حالتهایی از خود را که قبلاً شرمآور یا ترسناک میدانسته، آشکار کند. اینجاست که نقش ذهنیت درمانگر، همانطور که لوئیس آرون توضیح میدهد، و مسئولیت اخلاقی او برای گوش دادن به تمام این صداها، که دانا اورنج بر آن تأکید دارد، حیاتی میشود. درمانگر به مراجع کمک میکند تا به جای انتخاب بین «من خوب» و «من بد»، یاد بگیرد که او همه اینهاست و این چندگانگی، غنای وجود اوست.
جمعبندی
نظریه فیلیپ برومبرگ دعوتی است به مهربانی با خود و پذیرش پیچیدگیهای درونمان. ما موجوداتی یکپارچه و باثبات نیستیم و تلاش برای رسیدن به چنین ایدهآلی، ما را از بخشهای مهمی از وجودمان بیگانه میکند. سلامت روان در توانایی ما برای شناخت، پذیرش و ایجاد گفتگو بین حالتهای مختلف خود نهفته است. پذیرش اینکه «ما چند نفریم»، نه تنها ترسناک نیست، بلکه کلیدی برای یک زندگی غنیتر، خلاقانهتر و اصیلتر است. این پذیرش به ما اجازه میدهد تا با تمامیت وجودمان در روابط حاضر باشیم و به دیگران نیز اجازه دهیم که با تمام چندگانگیشان دیده شوند.
دعوت به مشاوره و خودشناسی: وقتی احساس میکنید بخشهایی از شما با هم در جنگ هستند
اگر اغلب احساس میکنید بین بخشهای متضاد وجودتان (مثلاً نیاز به استقلال و تمایل به وابستگی) گیر افتادهاید و این تناقضها شما را خسته کردهاند، تنها نیستید. رواندرمانی میتواند فضایی امن برای شنیدن صدای تمام این بخشها و ایجاد یک گفتگوی سازنده بین آنها فراهم کند. برای شناخت بهتر خود و حرکت به سوی پذیرش تمامیت وجودتان، میتوانید از کمک یک متخصص بهرهمند شوید.
تماس با تسکین روان برای رزرو وقت مشاورهبا لمس این دکمه، برای دریافت راهنمایی و رزرو وقت مشاوره (حضوری یا آنلاین) مستقیماً با پذیرش کلینیک تماس خواهید گرفت.
دعوت به تعامل: کدام «خود» شما امروز بیشتر حاضر است؟
آیا تا به حال به حالتهای مختلف خود فکر کردهاید؟ کدام بخش از وجودتان را بیشتر دوست دارید و کدام را پنهان میکنید؟ تجربیات و دیدگاههای خود را در این باره در بخش نظرات با ما در میان بگذارید. به اشتراک گذاشتن این مقاله میتواند به دیگران نیز کمک کند تا با خودشان مهربانتر باشند.
سوالات متداول
آیا «حالتهای خود» همان اختلال هویت گسسته (شخصیت چندگانه) است؟
خیر، به هیچ وجه. داشتن حالتهای خود یک ویژگی طبیعی و سالم در روان انسان است. همه ما حالتهای مختلفی داریم. اختلال هویت گسسته (DID) یک وضعیت بالینی شدید و نادر است که در آن، این حالتها کاملاً از هم جدا شده و حافظه و هویت فرد دچار گسستگی عمیق میشود. در حالی که چندپارگی سالم به معنای حرکت منعطف بین این حالتهاست.
آیا این نظریه به این معناست که ما «خود واقعی» نداریم؟
این نظریه مفهوم «خود واقعی» را بازتعریف میکند. از دیدگاه برومبرگ، «خود واقعی» یک هسته ثابت و یکپارچه نیست، بلکه توانایی ما برای زیستن و حرکت منعطف در میان تمام حالتهای مختلف خودمان است. خود واقعی، در واقع، همین چندگانگی پویاست.
چگونه میتوانم با حالتهای مختلف خودم آشتی کنم؟
اولین قدم، مشاهده و پذیرش بدون قضاوت است. سعی کنید به جای سرزنش خود به خاطر متناقض بودن، با کنجکاوی به حالتهای مختلف خود (مثلاً بخش خشمگین، بخش مضطرب، بخش شاد) گوش دهید. رواندرمانی، به ویژه رویکردهای رابطهمند، میتواند فضایی امن برای شناخت و گفتگوی این بخشها با یکدیگر فراهم کند.
واژهنامه
- خودِ واحد (Unitary Self) — باوری سنتی در روانشناسی که فرض میکند هر فرد دارای یک «خود» مرکزی، ثابت و منسجم است. نظریه برومبرگ این ایده را به چالش میکشد.
- حالتهای خود (Self-States) — الگوهای مجزا و در عین حال مرتبطِ تجربه و رفتار که هر فرد در درون خود دارد. این حالتها شامل افکار، احساسات و شیوههای ارتباطی خاصی هستند که در موقعیتهای مختلف فعال میشوند.
- گسست (Dissociation) — یک مکانیسم دفاعی روانی که در آن، ارتباط بین جنبههای مختلف تجربه (مانند حافظه، هویت، یا احساسات) قطع میشود. در شکل آسیبزای آن، دیوارهای نفوذناپذیری بین حالتهای خود ایجاد میشود.
منابع
- Bromberg, P. M. (2011). The Shadow of the Tsunami: and the Growth of the Relational Mind. Routledge.
- Bromberg, P. M. (1998). Standing in the Spaces: Essays on Clinical Process, Trauma, and Dissociation. The Analytic Press.
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.