سه ستون شناخت‌درمانی: میراث آرون بک، آلبرت الیس و مایکل ماهونی

این مقاله به بررسی میراث سه بنیان‌گذار اصلی شناخت‌درمانی، آرون بک، آلبرت الیس و مایکل ماهونی، می‌پردازد. با ایده‌ها، شباهت‌ها و تفاوت‌های این سه چهره کلیدی که سنگ بنای CBT را گذاشتند، آشنا شوید.

تصویری نمادین از سه ستون اصلی شناخت‌درمانی، آرون بک، آلبرت الیس و مایکل ماهونی.
“ بک با دقت علمی، الیس با شجاعت فلسفی و ماهونی با دیدگاهی یکپارچه‌نگر، پایه‌های انقلابی را بنا نهادند که روان‌درمانی را برای همیشه تغییر داد. “

در پس هر انقلاب فکری، چهره‌هایی قرار دارند که با ایده‌های جسورانه خود مسیر تاریخ را تغییر می‌دهند. «انقلاب شناختی» در روان‌درمانی نیز از این قاعده مستثنی نیست. در حالی که امروز درمان شناختی-رفتاری (CBT) یک نام آشناست، این رویکرد بر شانه سه غول فکری بنا شده است: آرون بک، آلبرت الیس و مایکل ماهونی. این مقاله به بررسی میراث این سه ستون اصلی می‌پردازد تا بفهمیم چگونه ایده‌های آن‌ها، با وجود تفاوت‌ها، سنگ بنای یکی از مؤثرترین رویکردهای درمانی جهان را گذاشت.

آرون بک: معمار شناخت‌درمانی و تجربه‌گرایی ملایم

آرون تِمکین بک، که اغلب به عنوان پدر شناخت‌درمانی شناخته می‌شود، کار خود را به عنوان یک روانکاو آغاز کرد. اما مشاهدات بالینی او در کار با بیماران افسرده، او را به نتیجه‌ای انقلابی رساند: رنج هیجانی آن‌ها بیش از آنکه ناشی از تعارضات ناهشیار گذشته باشد، از الگوهای فکری منفی و تحریف‌شده در «اینجا و اکنون» سرچشمه می‌گیرد. این ایده، هسته اصلی «شناخت‌درمانی» (Cognitive Therapy) را شکل داد.

بک مفهوم افکار خودکار منفی (NATs)۱ را معرفی کرد؛ افکاری گذرا و ناخوانده که بر تفسیر ما از وقایع تأثیر می‌گذارند. او معتقد بود که این افکار از باورهای عمیق‌تری به نام «باورهای هسته‌ای» نشأت می‌گیرند. سبک درمانی بک بر تجربه‌گرایی مشارکتی۲ استوار بود؛ رابطه‌ای همدلانه که در آن درمانگر و مراجع مانند دو دانشمند با یکدیگر همکاری می‌کنند تا شواهد موافق و مخالف افکار منفی را بررسی کنند. این رویکرد ملایم و ساختاریافته، راه را برای درمان مؤثر افسردگی، اضطراب و بسیاری دیگر از مشکلات هموار کرد [۱].

نمودار ساده مدل شناختی آرون بک که نشان می‌دهد یک موقعیت چگونه منجر به افکار خودکار، و سپس واکنش‌های هیجانی و رفتاری می‌شود.
مدل شناختی بک نشان می‌دهد که تفسیر ما از یک رویداد (افکارمان) و نه خود رویداد، تعیین‌کننده احساسات ماست.

آلبرت الیس: بنیان‌گذار REBT و چالش مستقیم با باورها

همزمان با بک، اما با سبکی کاملاً متفاوت، آلبرت الیس در حال توسعه «درمان عقلانی-هیجانی-رفتاری» (REBT) بود. الیس نیز مانند بک معتقد بود که تفکر ما عامل اصلی آشفتگی‌های هیجانی است، اما رویکرد او بسیار مستقیم‌تر، فلسفی‌تر و گاهی اوقات تقابلی بود. مدل معروف او، مدل ABC، چارچوبی ساده برای درک این فرآیند ارائه می‌دهد: A (رویداد فعال‌کننده)، B (باور ما درباره رویداد) و C (پیامد هیجانی و رفتاری).

الیس تأکید داشت که این A نیست که C را ایجاد می‌کند، بلکه B است که نقش اصلی را دارد. او بر شناسایی و به چالش کشیدن باورهای غیرمنطقی۳، به‌ویژه باورهای مبتنی بر «بایدها» و «الزام‌ها» (مانند «من باید همیشه موفق باشم»)، تمرکز داشت. سبک درمانی الیس، آموزشی و پرانرژی بود و هدف آن کمک به مراجعان برای دستیابی به پذیرش بی‌قید و شرط خود و دیگران بود [۲].

مایکل ماهونی: پل ساخت‌گرایی و ندای فراموش‌شده

مایکل ماهونی چهره‌ای است که اغلب در تاریخ CBT نادیده گرفته می‌شود، اما نقش او در تکامل این رویکرد حیاتی بود. ماهونی یکی از اولین کسانی بود که از درون خود جنبش رفتاردرمانی، بر اهمیت فرآیندهای شناختی تأکید کرد. با این حال، او به سرعت از مدل‌های ماشینی و پردازش اطلاعاتی اولیه فاصله گرفت و به سمت ساخت‌گرایی شناختی۴ حرکت کرد.

ماهونی معتقد بود که انسان‌ها صرفاً پردازشگر منفعل اطلاعات نیستند، بلکه به طور فعال در حال ساختن معنا و واقعیت خود هستند. او بر اهمیت هیجانات، خلاقیت و فرآیندهای رشدی در طول زندگی تأکید داشت. ایده‌های او پلی بین CBT کلاسیک و رویکردهای موج سوم (مانند ACT و DBT) و همچنین درمان‌های تلفیقی امروزی (مانند طرحواره‌درمانی) ایجاد کرد که بر پذیرش، معنا و جنبه‌های عمیق‌تر تجربه انسانی تمرکز دارند [۳].

تصویری مفهومی که تکامل از رفتارگرایی (جعبه سیاه) به شناخت‌گرایی (پردازش فکر) و سپس به ساخت‌گرایی (ساختن معنا) را نشان می‌دهد.
میراث ماهونی، تأکید بر نقش فعال انسان در ساختن معنا و عبور از مدل‌های صرفاً پردازشی بود.

شباهت‌ها، تفاوت‌ها و یک میراث مشترک

هر سه نظریه‌پرداز در یک اصل محوری مشترک بودند: شناخت‌ها (افکار، باورها، تفاسیر) نقش اصلی را در سلامت روان ایفا می‌کنند. همگی بر رویکردی فعال، ساختاریافته و مبتنی بر تکالیف خانگی تأکید داشتند. با این حال، تفاوت‌های کلیدی در سبک و محتوا وجود داشت:

  • سبک درمانی: بک (همکارانه و سقراطی)، الیس (مستقیم و آموزشی)، ماهونی (رشدی و تجربه‌محور).
  • تمرکز اصلی: بک (افکار خودکار و تحریف‌های شناختی)، الیس (باورهای غیرمنطقی و بایدها)، ماهونی (فرآیندهای ساخت معنا و هیجان).
  • رابطه درمانی: برای بک، این رابطه یک همکاری علمی بود. برای الیس، بیشتر آموزشی بود و برای ماهونی، یک رابطه امن برای کاوش و رشد بود.

جمع‌بندی: از ریشه‌ها تا شاخه‌های امروزی

میراث آرون بک، آلبرت الیس و مایکل ماهونی بسیار فراتر از کتاب‌ها و مقالاتشان است. آن‌ها با هم پایه‌های انقلابی را بنا نهادند که روان‌درمانی را برای همیشه تغییر داد. بک با دقت علمی، الیس با شجاعت فلسفی و ماهونی با دیدگاهی یکپارچه‌نگر، ابزارهایی را در اختیار ما قرار دادند که به میلیون‌ها نفر در سراسر جهان کمک کرده است. درک کار این سه پیشگام نه تنها برای فهم CBT کلاسیک ضروری است، بلکه به ما کمک می‌کند تا ریشه‌های رویکردهای جدیدتر مانند موج سوم CBT و درمان‌های تلفیقی امروزی را بهتر درک کنیم.

مطالب مرتبط

برای آشنایی با نقشه کلی روان‌درمانی و تکامل این ایده‌ها، مقالات دیگر این سری را از دست ندهید:

دعوت به تعامل

کدام یک از این رویکردها برای شما جذاب‌تر بود؟ آیا تجربه‌ای در مورد کار با افکار یا باورهای خود داشته‌اید؟ دیدگاه‌های خود را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.

سوالات متداول

تفاوت اصلی رویکرد آرون بک و آلبرت الیس در چیست؟

تفاوت اصلی در سبک درمانی و نوع تمرکز است. بک از رویکردی ملایم و مبتنی بر همکاری (تجربه‌گرایی مشارکتی) برای کشف افکار خودکار استفاده می‌کند. در مقابل، الیس رویکردی مستقیم‌تر و فلسفی‌تر داشت و باورهای غیرمنطقی را به چالش می‌کشید.

«افکار خودکار منفی» که بک به آن اشاره می‌کند چیست؟

افکار خودکار منفی (NATs) افکار و تصاویری هستند که به صورت ناگهانی و بدون اراده در ذهن ما ظاهر می‌شوند، به‌ویژه در موقعیت‌های استرس‌زا. این افکار معمولاً منفی، اغراق‌شده و ناکارآمد هستند و تأثیر مستقیمی بر احساسات ما دارند.

چرا مایکل ماهونی با وجود شهرت کمتر، یک چهره مهم محسوب می‌شود؟

ماهونی یک پل مهم بین رفتاردرمانی شناختی کلاسیک و رویکردهای جدیدتر بود. او با وارد کردن ایده‌های ساخت‌گرایی، بر نقش فعال فرد در ساختن معنا و اهمیت فرآیندهای هیجانی تأکید کرد و راه را برای رویکردهای موج سوم و تلفیقی هموار ساخت.

واژه‌نامه

  1. افکار خودکار منفی (Negative Automatic Thoughts - NATs) — افکار سریع و ناخواسته‌ای که در پاسخ به موقعیت‌ها در ذهن ظاهر می‌شوند و معمولاً منعکس‌کننده دیدگاهی منفی و تحریف‌شده از واقعیت هستند.
  2. تجربه‌گرایی مشارکتی (Collaborative Empiricism) — رویکردی درمانی که در آن درمانگر و مراجع با هم مانند یک تیم تحقیقی کار می‌کنند تا اعتبار افکار و باورهای مراجع را از طریق گفتگو و آزمایش‌های رفتاری بررسی کنند.
  3. باورهای غیرمنطقی (Irrational Beliefs) — باورهای سفت و سخت، مطلق‌گرایانه و مبتنی بر «بایدها» که منجر به آشفتگی هیجانی می‌شوند. این باورها با واقعیت تجربی سازگار نیستند و مانع رسیدن به اهداف می‌شوند.
  4. ساخت‌گرایی شناختی (Cognitive Constructivism) — دیدگاهی که معتقد است دانش و واقعیت به صورت عینی وجود ندارند، بلکه توسط هر فرد به طور فعال ساخته می‌شوند. در این دیدگاه، انسان‌ها خالق معنای زندگی خود هستند.

منابع

  1. Beck, J. S. (2021). Cognitive behavior therapy: Basics and beyond (3rd ed.). Guilford Press. این کتاب که توسط دختر آرون بک نوشته شده، یک راهنمای جامع و کاربردی برای شناخت‌درمانی است.
  2. Ellis, A., & MacLaren, C. (2005). Rational emotive behavior therapy: A therapist's guide (2nd ed.). Impact Publishers. این منبع به تفصیل مدل REBT و تکنیک‌های آن را شرح می‌دهد.
  3. Mahoney, M. J. (2003). Constructive psychotherapy: A practical guide. Guilford Press. این کتاب نمایانگر دیدگاه‌های تکامل‌یافته ماهونی در مورد روان‌درمانی ساخت‌گرا است.

این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفه‌ای نیست.

برای تصمیم‌های پزشکی با متخصص مشورت کنید.

درباره نویسنده
سایت تسکین روان

سایت تسکین روان

در تسکین روان گروهی از روان‌شناسان و مشاوران حرفه‌ای فعالیت می‌کنند که هدفشان افزایش آگاهی و ارائه راهکارهای کاربردی در حوزه سلامت روان است. ما هر روز تلاش می‌کنیم مسیر رسیدن به آرامش درونی را روشن‌تر کنیم.

0 نظر

    هنوز نظری ثبت نشده است. اولین نفر باشید!

ارسال نظر