در دنیای امروز که لایکها و دنبالکنندهها به واحدی برای سنجش ارزش تبدیل شدهاند، کلمه «خودشیفتگی» به راحتی به عنوان برچسبی برای هر کسی که به دنبال تأیید و دیدهشدن است، استفاده میشود. اما اگر این عطش مدرن برای تأیید، نه نشانه خودخواهی، بلکه فریادی برای یک نیاز عمیقتر و انسانیتر باشد؟ هاینتس کوهوت، روانتحلیلگر برجستهای که مسیر خود را از روانتحلیل کلاسیک جدا کرد، دقیقاً همین سوال را پرسید. او با معرفی روانشناسی خود (Self Psychology)۲، نگاه ما را به مفهوم «خود» و نیاز بنیادین انسان به همدلی برای همیشه تغییر داد.
هاینتس کوهوت و تولد روانشناسی خود
هاینتس کوهوت (۱۹۱۳-۱۹۸۱) کار خود را به عنوان یک روانتحلیلگر فرویدی آغاز کرد، اما به تدریج دریافت که نظریه کلاسیک مبتنی بر تعارض سائقها، برای توضیح رنج بسیاری از مراجعانش کافی نیست. او بیمارانی را میدید که از احساس پوچی، بیارزشی و شکنندگی درونی شکایت داشتند، نه از تعارضهای ادیپی کلاسیک. کوهوت به این نتیجه رسید که مشکل اصلی این افراد، فقدان یک «خود» (Self) منسجم و پایدار است؛ هستهای درونی که به ما احساس ارزشمندی، سرزندگی و هویت میدهد.
از دیدگاه او، این «خود» در انزوا شکل نمیگیرد. ما برای ساختن یک خودِ سالم، به طور حیاتی به پاسخهای همدلانه از سوی دیگران نیاز داریم. این ایده، سنگ بنای روانشناسی خود شد: رویکردی که رشد روانی را نه حاصل مدیریت سائقها، بلکه محصول تعاملات همدلانه میداند.
گرسنگی برای همدلی: سه نیاز بنیادین «خود»
کوهوت معتقد بود که هر انسانی با مجموعهای از نیازهای «خودشیفتهوار» سالم به دنیا میآید که برای رشد روانی ضروری هستند. این نیازها باید توسط والدین یا مراقبین که او آنها را ابژه خود (Selfobject)۱ مینامید، برآورده شوند. ابژه خود، فردی دیگر است که به ما کمک میکند تا احساساتمان را تنظیم کنیم و خودمان را منسجم نگه داریم. سه نیاز اصلی ابژه خود عبارتند از:
- نیاز به بازتاب (Mirroring): این نیاز به دیدهشدن، تحسین شدن و تأیید شدن است. وقتی والدین با برق چشمانشان به دستاوردهای کودک پاسخ میدهند، به او کمک میکنند تا احساس ارزشمندی و خوبی کند. این همان «من خوبم» است.
- نیاز به آرمانیسازی (Idealizing): کودک نیاز دارد والدین خود را افرادی قدرتمند، آرام و کامل ببیند تا بتواند با آنها ادغام شود و احساس امنیت کند. این حس به کودک میگوید: «تو قدرتمند هستی و من بخشی از تو هستم، پس من هم در امانم.»
- نیاز به همسانسازی (Twinship): این نیاز به احساس شباهت و تعلق به دیگران است. کودک نیاز دارد حس کند که شبیه به دیگران است و در این دنیا تنها نیست. این یعنی «ما مثل هم هستیم.»
اگر این نیازها به طور مداوم و به شکلی مناسب با سن کودک نادیده گرفته شوند، «خود» دچار شکاف و شکنندگی میشود و فرد در بزرگسالی، تمام عمر به دنبال تأیید و آرامشی خواهد بود که در کودکی دریافت نکرده است.
خودشیفتگی سالم در برابر خودشیفتگی آسیبشناختی
کوهوت یکی از اولین کسانی بود که میان خودشیفتگی سالم و ناسالم تمایز قائل شد. از دید او، خودشیفتگی سالم محصول برآورده شدن نیازهای بنیادین خود است و به شکل عزت نفس، بلندپروازی، خلاقیت و توانایی لذت بردن از موفقیتها ظاهر میشود. این نوع خودشیفتگی، سوخت لازم برای حرکت در زندگی است.
در مقابل، خودشیفتگی آسیبشناختی که اغلب با تکبر، استثمارگری و فقدان همدلی همراه است، در واقع یک مکانیسم دفاعی برای پوشاندن یک «خود» بهشدت شکننده و خالی است. فردی که در ظاهر بسیار خودبزرگبین به نظر میرسد، در اعماق وجودش از احساس بیارزشی رنج میبرد و به طور desesperado به تحسین دیگران برای حفظ انسجام روانی خود وابسته است. بنابراین، بسیاری از رفتارهایی که ما به عنوان «خودشیفتگی» برچسب میزنیم، ممکن است فریادهای یک «خود» گرسنه برای همدلی باشند.
درمان به مثابه «فرصتی دوباره»: نقش درمانگر همدل
رویکرد درمانی کوهوت انقلابی بود. او معتقد بود که وظیفه درمانگر، تحلیل مقاومتها یا تفسیر تعارضها نیست، بلکه فراهم کردن یک محیط همدلانه است که در آن نیازهای برآوردهنشده مراجع بتواند دوباره تجربه و این بار به شکلی سالم پاسخ داده شود. درمانگر با استفاده از دروننگری همدلانه (Empathic Immersion)۳، تلاش میکند دنیا را از چشم مراجع ببیند و به عنوان یک ابژه خودِ قابل اعتماد عمل کند.
این فرآیند به مراجع اجازه میدهد تا شکافهای درونی خود را ترمیم کند و به تدریج تواناییهای تنظیم هیجان و حفظ عزت نفس را درونیسازی نماید. اینجاست که نگاه کوهوت به رویکردهایی مانند «ذهنیسازی» پیتر فوناگی نزدیک میشود؛ هر دو بر اهمیت درک همدلانه دنیای درونی فرد برای رشد روانی تأکید دارند. در واقع، درمان فرصتی دوباره برای ساختن پایههای یک خودِ منسجم است.
جمعبندی: فراتر از برچسب خودشیفتگی
هاینتس کوهوت به ما آموخت که پشت بسیاری از رفتارهای پیچیده و حتی آزاردهنده انسانی، یک نیاز ساده و عمیق برای دیدهشدن، فهمیدهشدن و ارزشمند بودن نهفته است. نگاه او ما را دعوت میکند تا فراتر از برچسب «خودشیفته» برویم و با کنجکاوی و همدلی به گرسنگیهای روانی خود و دیگران نگاه کنیم.
درک این موضوع که عطش مدرن برای تأیید، ریشه در نیازهای رشدی بنیادین ما دارد، میتواند شفقت بیشتری را در روابط ما جاری سازد. این نگاه به ما یادآوری میکند که برای ساختن یک زندگی سرشار از معنا و سرزندگی، بیش از هر چیز به روابطی نیاز داریم که در آن احساس کنیم «خود» واقعیمان دیده و پذیرفته میشود.
مطالب مرتبط
برای درک عمیقتر روانتحلیل معاصر و ارتباط آن با روابط و هیجانات، مطالعه مقالات زیر را به شما پیشنهاد میکنیم:
- هنر ذهنخوانی (واقعی): چگونه «ذهنیسازی» هوش هیجانی و روابط شما را دگرگون میکند؟
- شما یک جزیره نیستید: چگونه انقلاب «رابطهای» استیون میچل، تعریف ما از «خودمان» را بازنویسی کرد؟
- فراتر از جنگ قدرت: راز ارتباط واقعی و «بهرسمیتشناختن متقابل»
- مغز هیجانی: چگونه علم اعصاب، رازهای پرورش یک کودک ایمن را فاش میکند؟
دعوت به تعامل
شما این عطش برای تأیید و دیدهشدن را در کجای زندگی خود یا جامعه مشاهده میکنید؟ آیا نگاه هاینتس کوهوت تغییری در دیدگاه شما ایجاد کرد؟ نظرات و تجربیات خود را با ما در میان بگذارید.
سوالات متداول
روانشناسی خود (Self Psychology) چیست؟
روانشناسی خود شاخهای از روانتحلیلگری است که توسط هاینتس کوهوت پایهگذاری شد. این رویکرد بر رشد و تکامل «خود» (Self) به عنوان هسته اصلی شخصیت تمرکز دارد و معتقد است که یک خودِ سالم و منسجم از طریق روابط همدلانه با دیگران، به ویژه در کودکی، شکل میگیرد.
آیا نیازهای خودشیفتهوار همیشه منفی هستند؟
خیر. از دیدگاه کوهوت، نیازهای خودشیفتهوار مانند نیاز به دیدهشدن، تأیید و آرمانیسازی، بخشهای طبیعی و ضروری رشد روانی هستند. این نیازها اگر به شکلی سالم برآورده شوند، به شکلگیری عزت نفس، خلاقیت و بلندپروازی منجر میشوند.
«ابژه خود» (selfobject) به چه معناست؟
ابژه خود فردی دیگر است (مانند والدین یا درمانگر) که کارکردهای روانشناختی خاصی را برای حفظ و انسجام «خود» فرد انجام میدهد. این افراد به ما کمک میکنند تا احساس ارزشمندی، آرامش و ارتباط کنیم و به تدریج این تواناییها را درونیسازی کنیم.
رویکرد کوهوت چگونه در درمان به کار میرود؟
در درمان مبتنی بر روانشناسی خود، درمانگر تلاش میکند با همدلی عمیق، نیازهای برآورده نشده مراجع را درک کند. او به عنوان یک ابژه خودِ قابل اعتماد عمل میکند و به مراجع کمک میکند تا شکافهای روانی خود را ترمیم کرده و به یک خودِ منسجمتر و پایدارتر دست یابد.
واژهنامه
- ابژه خود (Selfobject) — فردی در محیط ما (مانند والدین، شریک عاطفی یا درمانگر) که کارکردهای روانشناختی ضروری را برای حفظ انسجام، ثبات و سرزندگی «خود» ما انجام میدهد.
- روانشناسی خود (Self Psychology) — رویکردی در روانتحلیلگری که توسط هاینتس کوهوت بنیانگذاری شد و بر مرکزیت «خود» در شخصیت انسان و اهمیت روابط همدلانه برای رشد آن تأکید میکند.
- دروننگری همدلانه (Empathic Immersion) — ابزار اصلی درمانی در روانشناسی خود که در آن درمانگر تلاش میکند خود را در دنیای درونی و تجربیات مراجع غرق کند تا بتواند نیازهای او را از دیدگاه خودش درک کند.
منابع
- Siegel, A. M. (2018). Heinz Kohut and the psychology of the self. Routledge. [لینک]
- GoodTherapy. (2018). Self Psychology. [لینک]
- Kohut, H. (1971). The analysis of the self: A systematic approach to the psychoanalytic treatment of narcissistic personality disorders. University of Chicago Press.
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.