چرا یک نفر در برابر انتقاد فرو میریزد، در حالی که دیگری آن را به فرصتی برای رشد تبدیل میکند؟ چرا برخی افراد در روابطشان مدام الگوهای مخرب را تکرار میکنند؟ این پرسشها ما را به دنیای پیچیده شخصیت انسان میبرند. در حالی که بسیاری از رویکردهای روانشناسی بر رفتارهای قابل مشاهده تمرکز میکنند، نانسی مکویلیامز، روانکاو و نویسنده برجسته معاصر، ما را به سفری عمیقتر دعوت میکند: سفری به زیر سطح رفتارها، برای کشف ساختارها و الگوهایی که شخصیت ما را شکل میدهند. رویکرد او مانند یک راهنمای کدگشایی است که به ما کمک میکند بفهمیم در دنیای درونی افراد چه میگذرد.
نگاهی فراتر از علائم: رویکرد نانسی مکویلیامز
در دنیای امروز که اغلب با چکلیستها و تشخیصهای سریع سروکار داریم، رویکرد نانسی مکویلیامز یک نفس تازه است. او در کتابهای مرجع خود، به ویژه «تشخیص روانکاوانه»، استدلال میکند که برای درک واقعی یک فرد، کافی نیست بدانیم چه علائمی دارد (مثلاً اضطراب یا افسردگی). باید بفهمیم این علائم در بستر چه نوع شخصیتی بروز کردهاند. تشخیص پویشی (Psychodynamic Diagnosis)۱ به جای پرسیدن «این فرد چه اختلالی دارد؟»، میپرسد «این فرد کیست؟ چگونه دنیا را تجربه میکند؟ و چگونه از خود در برابر درد روانی محافظت میکند؟»
این نگاه عمیق، ریشه در تجربیات اولیه ما دارد. همانطور که در مقالات قبلی درباره نظریههای ماهلر و بالبی دیدیم، فرآیند شکلگیری هویت و کیفیت روابط دلبستگی اولیه، سنگ بنای ساختار شخصیتی ما در بزرگسالی را تشکیل میدهند.
نقشه شخصیت: دو محور اصلی ارزیابی
مکویلیامز برای درک شخصیت، یک نقشه دو بعدی ارائه میدهد که به ما کمک میکند پیچیدگیهای انسان را بهتر درک کنیم.
محور اول: سطح سازمانیافتگی شخصیت
این محور به استحکام و یکپارچگی ساختار روانی فرد اشاره دارد. مکویلیامز سه سطح سازمانیافتگی شخصیت (Level of Personality Organization)۲ را توصیف میکند:
- سطح نوروتیک (سالم): این افراد هویتی منسجم و باثبات دارند، واقعیتسنجی آنها سالم است و از دفاعهای روانی پختهتری استفاده میکنند. آنها میتوانند خود و دیگران را به صورت پیچیده و چندبعدی ببینند (هم با نقاط قوت و هم با نقاط ضعف).
- سطح مرزی (Borderline): افراد در این سطح با بیثباتی در هویت، روابط و هیجانات دست و پنجه نرم میکنند. آنها تمایل دارند خود و دیگران را به صورت «همه خوب» یا «همه بد» ببینند (دوپارهسازی). واقعیتسنجی آنها معمولاً سالم است، اما تحت فشار استرس ممکن است دچار تحریف شود.
- سطح روانپریش (Psychotic): در این سطح، فرد با واقعیت بیرونی قطع ارتباط کرده و هویتی بسیار شکننده و نامنسجم دارد. مرز بین خود و دیگری برای او مخدوش است و با اضطرابهای بقا دست و پنجه نرم میکند.
محور دوم: سبکهای دفاعی غالب
دفاعهای روانی (Psychological Defenses)۳ راهکارهای ناخودآگاهی هستند که ذهن ما برای محافظت از خود در برابر اضطراب و درد به کار میگیرد. همه ما از دفاعها استفاده میکنیم، اما نوع و شدت آنها شخصیت ما را شکل میدهد. برای مثال، فردی با شخصیت وسواسی ممکن است به طور غالب از دفاع «جداسازی عاطفه» (فکر کردن بدون حس کردن) استفاده کند، در حالی که فردی با شخصیت خودشیفته ممکن است به «آرمانسازی و بیارزشسازی» متوسل شود. شناخت این الگوها به ما کمک میکند تا بفهمیم یک فرد چگونه با استرسهای زندگی کنار میآید.
فراتر از برچسبها: درک تجربه درونی
قدرت رویکرد مکویلیامز در این است که ما را از برچسبزنی سطحی دور میکند و به سمت درک همدلانه تجربه درونی فرد سوق میدهد. به جای اینکه بگوییم «او یک خودشیفته است»، میپرسیم: «چه درد و شکنندگیای در زیر این ظاهر بزرگمنشانه پنهان شده است؟» یا به جای اینکه فردی را «وابسته» بنامیم، سعی میکنیم بفهمیم: «ترس از تنهایی و رهاشدگی در دنیای درونی او چه شکلی دارد؟»
این نگاه عمیق به ما نشان میدهد که هر نوع شخصیتی، تلاشی برای بقا و سازگاری با شرایط اولیه زندگی بوده است. این الگوها زمانی بهترین راهکار ممکن برای کودک بودهاند، اما در بزرگسالی ممکن است محدودکننده و دردسرساز شوند. حتی تجربیات پیشازبانی که به سختی به یاد میآیند، میتوانند در این ساختارها نقش داشته باشند، مفهومی که کریستوفر بولاس آن را «دانسته نیندیشیده» مینامد.
چرا این درک عمیق اهمیت دارد؟
این چارچوب هم برای درمانگران و هم برای عموم مردم بسیار ارزشمند است. برای یک درمانگر، درک ساختار شخصیت مراجع به او کمک میکند تا یک رابطه درمانی امن و مؤثر ایجاد کند، انتظارات واقعبینانهای داشته باشد و مداخلات خود را متناسب با نیازهای فرد تنظیم نماید. این تغییر در فضای امن رابطه درمانی رخ میدهد، فضایی که توماس اوگدن آن را «سوم تحلیلی» مینامد و در مقاله بعدی به آن خواهیم پرداخت.
برای خواننده عمومی، این نگاه به شخصیت میتواند به خودشناسی عمیقتر و شفقت بیشتر نسبت به خود و دیگران منجر شود. وقتی میفهمیم که رفتارهای آزاردهنده دیگران اغلب از دردی عمیق سرچشمه میگیرد، کمتر قضاوت میکنیم و با همدلی بیشتری به آنها پاسخ میدهیم. این دانش به ما کمک میکند تا روابط سالمتری بسازیم و الگوهای تکراری زندگی خود را بهتر درک کنیم.
جمعبندی: از قضاوت به سوی درک
نانسی مکویلیامز به ما ابزاری قدرتمند برای کدگشایی شخصیت انسان میدهد. رویکرد او به ما یادآوری میکند که انسانها بسیار پیچیدهتر از برچسبهای تشخیصی هستند. هر یک از ما داستانی منحصر به فرد داریم که در ساختار شخصیت، سبکهای دفاعی و الگوهای رابطهای ما حک شده است. با نگاه کردن به زیر سطح رفتارها، میتوانیم از قضاوتهای سطحی فاصله بگیریم و به درکی عمیق، همدلانه و انسانی از خود و اطرافیانمان برسیم. این درک، خود، آغاز راه تغییر و رشد است.
مطالب مرتبط
این مقاله بخشی از یک سری پنج قسمتی است. برای درک کاملتر موضوع، مطالعه مقالات دیگر را به شما پیشنهاد میکنیم:
- رها کن تا بزرگ شود: چرا نظریه «جدایی–تفرد» ماهلر برای والدین امروزی حیاتی است؟
- کد مخفی روابط: چگونه «نظریه دلبستگی» بالبی سرنوشت عشق شما را شکل میدهد؟
- جادوی «فضای سوم»: چگونه به گفته توماس اوگدن تغییر در فضای بین دو انسان رخ میدهد؟
- دانستههایی که نمیدانید میدانید: کشف «دانسته نیندیشیده» بولاس و تأثیر آن بر سرنوشت شما
دعوت به تعامل
• آیا این نگاه به شخصیت برای شما جدید بود؟ کدام بخش آن بیشتر توجه شما را جلب کرد؟
• به اشتراک گذاشتن دیدگاههایتان میتواند به غنیتر شدن این بحث کمک کند. نظرات خود را در پایین صفحه برای ما بنویسید.
سوالات متداول
آیا رویکرد مکویلیامز به معنی برچسب زدن به افراد نیست؟
خیر، دقیقاً برعکس است. هدف این رویکرد، فراتر رفتن از برچسبهای تشخیصی سطحی و رسیدن به درک عمیق و همدلانه از تجربه درونی فرد است. این چارچوب به جای خلاصه کردن فرد در یک کلمه (مثلاً «خودشیفته»)، به ما کمک میکند بفهمیم چرا یک فرد به شیوهای خاص رفتار میکند و دنیای درونی او چگونه است.
این رویکرد چه تفاوتی با تستهای شخصیتی مثل MBTI دارد؟
تستهایی مانند MBTI عمدتاً ویژگیهای شخصیتی و ترجیحات رفتاری را در سطح آگاهانه توصیف میکنند. اما رویکرد پویشی مکویلیامز به لایههای عمیقتر و ناخودآگاه شخصیت، از جمله ساختار بنیادین، دفاعهای روانی و الگوهای رابطهای ریشهدار میپردازد که اغلب از دید خود فرد نیز پنهان هستند.
آیا ساختار شخصیت یک فرد میتواند تغییر کند؟
تغییر ساختار اصلی شخصیت فرآیندی طولانی و دشوار است، اما غیرممکن نیست. رواندرمانی پویشی بلندمدت میتواند به افراد کمک کند تا دفاعهای پختهتری را به کار گیرند، روابط سالمتری برقرار کنند و به سطح بالاتری از سازمانیافتگی شخصیت دست یابند. این تغییر بیشتر شبیه به یک تکامل تدریجی است تا یک انقلاب ناگهانی.
واژهنامه
- تشخیص پویشی (Psychodynamic Diagnosis) — رویکردی به ارزیابی شخصیت که فراتر از علائم سطحی، به درک ساختار زیربنایی شخصیت، دفاعهای روانی، الگوهای رابطهای و تجربه درونی فرد میپردازد.
- سطح سازمانیافتگی شخصیت (Level of Personality Organization) — چارچوبی برای ارزیابی میزان استحکام و یکپارچگی ساختار روانی فرد که در سه سطح نوروتیک (سالم)، مرزی و روانپریش طبقهبندی میشود.
- دفاعهای روانی (Psychological Defenses) — فرآیندهای ذهنی ناخودآگاهی که ایگو برای محافظت از فرد در برابر اضطراب ناشی از تعارضات درونی یا استرسهای بیرونی به کار میگیرد.
منابع
- McWilliams, N. (2020). Psychoanalytic Case Formulation. The Guilford Press.
- McWilliams, N. (2011). Psychoanalytic Diagnosis: Understanding Personality Structure in the Clinical Process (2nd ed.). The Guilford Press.
- Shedler, J. (2010). The efficacy of psychodynamic psychotherapy. American Psychologist, 65(2), 98–109.
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.