در حالی که معمارانی چون مینوچین و هیلی نقشه ساختاری خانواده را ترسیم میکردند، متفکران دیگری به روح و جریان زندگی در این سیستم توجه داشتند. آنها خانواده را نه فقط یک ساختار، بلکه یک ارگانیسم زنده با هیجانات، باورها و ظرفیت رشد میدیدند. ویرجینیا ساتیر با نگاهی گرم و انسانی، و گروه میلان با رویکردی تحلیلی و عمیق، دو فصل مهم دیگر را به کتاب خانوادهدرمانی اضافه کردند. این مقاله به کاوش در دنیای این دو دیدگاه و تکامل آنها در رویکردهای مدرنی مانند چندسیستمدرمانی میپردازد.
ویرجینیا ساتیر: قلب تپنده خانوادهدرمانی
ویرجینیا ساتیر، که اغلب از او به عنوان «مادر خانوادهدرمانی» یاد میشود، رویکردی مبتنی بر تجربه و انسانگرایی را به این حوزه آورد. او معتقد بود که مشکلات، فرصتهایی برای رشد هستند و هر خانوادهای منابع درونی لازم برای شفا را در اختیار دارد. تمرکز اصلی ساتیر بر افزایش خودارزشمندی (Self-Esteem) اعضای خانواده و بهبود الگوهای ارتباطی بود.
سبکهای ارتباطی و خودارزشمندی
ساتیر معتقد بود که در شرایط استرس، افراد برای محافظت از خودارزشمندی پایین خود به یکی از چهار سبک ارتباطی ناکارآمد۱ پناه میبرند:
- سازشکار (Placater): فردی که همیشه موافقت میکند، عذرخواهی میکند و مسئولیت را میپذیرد تا دیگران را راضی نگه دارد.
- سرزنشگر (Blamer): فردی که دیگران را مقصر میداند، انتقاد میکند و به دنبال یافتن خطا در دیگران است.
- فوقعقلانی (Super-Reasonable): فردی که به طور افراطی منطقی و بیاحساس عمل میکند و از هرگونه هیجانی دوری میکند.
- نامربوط (Irrelevant): فردی که با شوخی، تغییر موضوع یا حواسپرتی، از موقعیت استرسزا فرار میکند.
هدف درمان از نظر ساتیر، کمک به اعضای خانواده برای رسیدن به سبک ارتباطی همخوان (Congruent) بود؛ یعنی حالتی که در آن کلمات، زبان بدن و احساسات درونی فرد با هم هماهنگ هستند و ارتباطی صادقانه و باز برقرار میشود.
تکنیک مجسمهسازی خانواده
یکی از خلاقانهترین تکنیکهای ساتیر، مجسمهسازی خانواده (Family Sculpting)۲ بود. در این روش، از یکی از اعضای خانواده خواسته میشود تا دیگران را مانند مجسمه در ژستها و موقعیتهایی قرار دهد که بازتابدهنده دیدگاه او از روابط و هیجانات خانوادگی باشد. این تکنیک تجربی به خانواده کمک میکند تا الگوهای نادیده گرفته شده را به صورت بصری ببینند و درکی عمیق و هیجانی از دینامیکهای خود پیدا کنند.
رویکرد سیستمی میلان: کاوش در بازیهای پنهان خانواده
در همان دوران، در ایتالیا، گروهی از درمانگران به رهبری مارا سلوینی پالاچولی، رویکردی کاملاً متفاوت را توسعه دادند. رویکرد میلان، که عمیقاً تحت تأثیر سایبرنتیک و نظریه سیستمها بود، به دنبال کشف «بازیهای» پیچیده و پنهانی بود که خانوادهها برای حفظ تعادل (هرچند ناکارآمد) خود انجام میدهند. این رویکرد بسیار تحلیلی و استراتژیک بود و اغلب توسط تیمی از درمانگران انجام میشد.
فرضیهسازی، بیطرفی و پرسش حلقوی
تیم میلان بر سه اصل کلیدی تأکید داشت:
- فرضیهسازی (Hypothesizing): تیم درمانی قبل و حین جلسه، فرضیههایی در مورد عملکرد سیستم خانواده و نقش علامت بیماری در آن ایجاد میکند. این فرضیهها راهنمای کار درمانگر در جلسه هستند.
- بیطرفی (Neutrality): درمانگر از جانبداری از هر یک از اعضای خانواده یا دیدگاههای آنها خودداری میکند تا بتواند به عنوان یک مشاهدهگر کنجکاو، کل سیستم را درک کند.
- پرسش حلقوی (Circular Questioning)۳: این تکنیک امضای رویکرد میلان است. درمانگر به جای پرسشهای خطی (چرا این کار را کردی؟)، سوالاتی میپرسد که تفاوتها و ارتباطات بین اعضا را آشکار میکند. برای مثال: «وقتی پدر ساکت میشود، مادر چه کار میکند؟ و وقتی مادر این کار را میکند، واکنش خواهرت چیست؟» این سوالات به خانواده کمک میکند تا الگوهای تعاملی خود را ببینند.
مفهوم بازتعریف مثبت
یکی دیگر از تکنیکهای قدرتمند میلان، بازتعریف مثبت (Positive Connotation)۴ بود. در این روش، درمانگر به جای انتقاد از رفتار مشکلساز، نیت مثبت پشت آن را برجسته میکند. برای مثال، به جای اینکه بگوید «اضطراب دخترتان مخرب است»، ممکن است بگوید «به نظر میرسد همه شما با نشان دادن این علامت، تلاش میکنید خانواده را متحد نگه دارید.» این کار مقاومت خانواده را کاهش داده و آنها را برای تغییر آماده میکند. این نگاه به معنا و نیت، پلی به سوی رویکردهای روایتمحور نیز محسوب میشود.
چندسیستمدرمانی (MST): گسترش سیستم به جامعه
رویکردهای ساتیر و میلان، درک ما از سیستم داخلی خانواده را عمیقتر کردند. اما در دهههای بعد، درمانگران متوجه شدند که خانواده تنها سیستم مؤثر بر زندگی فرد، به خصوص نوجوانان، نیست. چندسیستمدرمانی (Multisystemic Therapy - MST)۵ یک رویکرد مدرن و مبتنی بر شواهد است که این ایده را به اوج خود رساند. MST برای نوجوانانی طراحی شده که مشکلات رفتاری جدی مانند بزهکاری یا سوءمصرف مواد دارند.
این رویکرد معتقد است که رفتار نوجوان در یک شبکه پیچیده از سیستمها شکل میگیرد: خانواده، مدرسه، گروه همسالان، محله و حتی سیستم قضایی. درمانگران MST به جای تمرکز صرف بر جلسات درمانی در کلینیک، به خانه، مدرسه و محله مراجع میروند و به طور همزمان با تمام این سیستمها کار میکنند. هدف، توانمندسازی خانواده و ایجاد یک شبکه حمایتی قوی در محیط طبیعی زندگی نوجوان است تا تغییرات پایدار باقی بمانند. این رویکرد نشان میدهد که چگونه تفکر سیستمی میتواند با روانشناسی اجتماعی و فرهنگی ترکیب شود تا مداخلاتی جامع و مؤثر ایجاد کند.
جمعبندی: از گرما تا گستردگی
ویرجینیا ساتیر، گروه میلان و رویکردهای مدرنی مانند MST، ابعاد جدیدی به تفکر سیستمی افزودند. ساتیر به این حوزه گرما، همدلی و تمرکز بر پتانسیل انسانی بخشید. گروه میلان با دقت تحلیلی خود، به ما آموخت که چگونه لایههای پنهان باورها و قوانین خانوادگی را کشف کنیم. و چندسیستمدرمانی، مرزهای سیستم را از دیوارهای خانه فراتر برد و ما را با واقعیتهای پیچیده اجتماعی روبرو کرد. این سه نگاه، در کنار هم، تصویری غنی و چندبعدی از خانواده به مثابه یک سیستم زنده ارائه میدهند؛ سیستمی که هم قلب دارد، هم مغز و هم ریشههایی که عمیقاً در خاک جامعه فرو رفتهاند.
مطالب مرتبط
برای تکمیل نقشه راه خود در دنیای درمانهای سیستمیک، مطالعه مقالات زیر را پیشنهاد میکنیم:
دعوت به تعامل
• کدام یک از سبکهای ارتباطی ساتیر را بیشتر در روابط خود یا اطرافیانتان مشاهده میکنید؟
• فکر کردن به مشکلات به عنوان بخشی از یک «بازی خانوادگی» چه دیدگاه جدیدی به شما میدهد؟ تجربیات خود را با ما در میان بگذارید.
سوالات متداول
مهمترین سهم ویرجینیا ساتیر در خانوادهدرمانی چه بود؟
ساتیر گرما، همدلی و تمرکز بر رشد فردی را به خانوادهدرمانی آورد. او بر اهمیت خودارزشمندی، ارتباطات صادقانه و سبکهای ارتباطی تأکید کرد و خانواده را سیستمی با ظرفیت ذاتی برای شفا و رشد میدید.
رویکرد میلان چگونه به خانواده نگاه میکند؟
رویکرد میلان خانواده را سیستمی پیچیده با قوانین و باورهای نانوشته میبیند که در یک «بازی خانوادگی» درگیر هستند. درمانگران با استفاده از تکنیکهایی مانند پرسشهای حلقوی، تلاش میکنند این قوانین پنهان را آشکار کرده و سیستم را به سمت تغییر سوق دهند.
چندسیستمدرمانی (MST) برای چه مشکلاتی مناسب است؟
MST یک رویکرد فشرده و مبتنی بر شواهد است که عمدتاً برای نوجوانان با مشکلات رفتاری جدی مانند بزهکاری، سوءمصرف مواد و پرخاشگری به کار میرود. این روش به طور همزمان با تمام سیستمهای مؤثر بر زندگی نوجوان (خانواده، مدرسه، همسالان و جامعه) کار میکند.
واژهنامه
- سبکهای ارتباطی ناکارآمد (Dysfunctional Communication Stances) — الگوهای ارتباطی چهارگانهای که ویرجینیا ساتیر برای توصیف نحوه واکنش افراد تحت استرس معرفی کرد: سازشکار، سرزنشگر، فوقعقلانی و نامربوط.
- مجسمهسازی خانواده (Family Sculpting) — یک تکنیک درمانی تجربی که در آن اعضای خانواده به صورت فیزیکی روابط و احساسات خود را از طریق ژستها و موقعیتهای بدنی به نمایش میگذارند.
- پرسش حلقوی (Circular Questioning) — تکنیکی از رویکرد میلان که با پرسیدن سوالاتی درباره تفاوتها و تأثیرات متقابل رفتارها، به اعضای خانواده کمک میکند الگوهای ارتباطی خود را ببینند.
- بازتعریف مثبت (Positive Connotation) — مداخلهای در رویکرد میلان که در آن درمانگر نیت مثبت یا هدف محافظتی پشت رفتارهای مشکلساز خانواده را برجسته میکند تا مقاومت در برابر تغییر را کاهش دهد.
- چندسیستمدرمانی (Multisystemic Therapy - MST) — یک رویکرد درمانی جامع که به طور همزمان در محیط طبیعی فرد (خانه، مدرسه، محله) با تمام سیستمهای مؤثر بر مشکلات رفتاری او، به ویژه در نوجوانان، کار میکند.
- Henggeler, S. W., Schoenwald, S. K., Borduin, C. M., Rowland, M. D., & Cunningham, P. B. (2009). Multisystemic therapy for antisocial behavior in children and adolescents (2nd ed.). Guilford Press.
- Satir, V. (1988). The new peoplemaking. Science and Behavior Books.
- Selvini Palazzoli, M., Boscolo, L., Cecchin, G., & Prata, G. (1978). Paradox and counterparadox: A new model in the therapy of the family in schizophrenic transaction. Jason Aronson.
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.