تا به حال در گفتگویی بودهاید که احساس کنید چیزی جادویی در حال وقوع است؟ مکالمهای که در آن ایدهها و احساساتی متولد میشوند که نه فقط متعلق به شما هستند و نه فقط متعلق به طرف مقابل، بلکه محصولی از «با هم بودن» شما دو نفرند. در مقابل، روابطی را به یاد بیاورید که احساس میکنید در آنها هیچ چیز جدیدی خلق نمیشود و همه چیز تکراری و بیروح است. توماس اوگدن، یکی از شاعرانهترین و عمیقترین متفکران روانکاوی معاصر، برای توصیف این پدیده، مفهومی زیبا را معرفی کرده است: «سوم تحلیلی» یا «فضای سوم». این ایده انقلابی، نگاه ما را به فرآیند تغییر، از درون یک فرد به فضای بین دو انسان منتقل میکند.
توماس اوگدن کیست و چرا نگاه او متفاوت است؟
توماس اوگدن، روانکاو و نویسنده آمریکایی، به خاطر تواناییاش در تلفیق نظریه روانکاوی با ادبیات و فلسفه شهرت دارد. او مفاهیم پیچیده را با زبانی روشن و شاعرانه بیان میکند. اوگدن بر این باور است که رواندرمانی (و به طور کلی روابط انسانی عمیق) صرفاً فرآیندی نیست که در آن یک فرد «دانا» به یک فرد «نادان» کمک میکند. بلکه یک فرآیند خلاقانه و دوطرفه است که در آن هر دو نفر تغییر میکنند.
«سوم تحلیلی» چیست؟ تولد یک سوژه جدید
مفهوم کلیدی اوگدن، سوم تحلیلی (The Analytic Third)۱ است. او اینگونه توضیح میدهد که وقتی دو فرد (مثلاً درمانگر و مراجع) با یکدیگر تعامل عمیق برقرار میکنند، یک «سوژه» سوم خلق میشود. این سوژه سوم، نه کاملاً درمانگر است، نه کاملاً مراجع، بلکه یک موجودیت جدید و منحصر به فرد است که از دل فضای بینذهنی (Intersubjectivity)۲ آنها متولد میشود. این «سوم»، فضایی برای بازی، خیالپردازی و تجربه کردن احساساتی است که پیش از این قابل فکر کردن نبودهاند.
تصور کنید دو نوازنده در حال بداههنوازی هستند. موسیقیای که خلق میشود، نه فقط متعلق به نوازنده اول است و نه فقط متعلق به نوازنده دوم. این موسیقی، همان «سوم» است؛ محصولی مشترک که تنها از طریق با هم بودن آنها امکانپذیر شده است. در این فضای سوم است که تغییرات عمیق روانی رخ میدهد، زیرا فرد میتواند جنبههای مختلف خود را در یک محیط امن و خلاق تجربه کند. کیفیت این فضا به شدت تحت تأثیر سبک دلبستگی و ساختار شخصیت دو طرف رابطه قرار دارد.
فضای سوم در زندگی روزمره: از عشق تا دوستی
اگرچه اوگدن این مفهوم را در بستر رواندرمانی مطرح کرد، اما جادوی «فضای سوم» در تمام روابط عمیق انسانی قابل مشاهده است:
- در روابط عاشقانه: یک رابطه سالم چیزی فراتر از مجموع دو فرد است. آن «ما» که زوجها از آن صحبت میکنند، همان فضای سوم است؛ یک هویت مشترک که تاریخچه، خاطرات، جوکهای خصوصی و رویاهای مشترک خود را دارد و به هر دو نفر احساس تعلق و رشد میدهد.
- در دوستیهای عمیق: همه ما دوستانی داشتهایم که در کنار آنها میتوانیم به شیوههایی فکر کنیم که به تنهایی قادر نیستیم. این دوستیها فضایی برای خیالپردازی (Reverie)۳ و بازیگوشی فراهم میکنند که به ما اجازه میدهد خلاقتر و زندهتر باشیم.
- در رابطه والد و فرزندی: وقتی یک والد با فرزندش در حال بازی است، دنیایی خیالی خلق میشود که نه کاملاً متعلق به والد است و نه کاملاً متعلق به کودک. این دنیای مشترک، همان فضای سوم است که در آن کودک میتواند احساسات پیچیده خود را پردازش کرده و مهارتهای جدیدی بیاموزد.
در مقابل، روابطی که فاقد این فضای سوم هستند، اغلب احساسی از رکود و خفگی را منتقل میکنند. در این روابط، هر فرد در دنیای خود محبوس است و هیچ چیز جدیدی از تعامل آنها متولد نمیشود. اینجاست که میتوانیم ردپای تجربیات بسیار اولیه و ناهشیار را ببینیم، آنچه کریستوفر بولاس آن را «دانسته نیندیشیده» مینامد و بر توانایی ما برای ایجاد این فضاهای مشترک تأثیر میگذارد.
چگونه میتوانیم این فضای جادویی را پرورش دهیم؟
ایجاد فضای سوم یک دستورالعمل مشخص ندارد، اما با پرورش برخی کیفیتها میتوان احتمال آن را افزایش داد:
- حضور و گوش دادن واقعی: به جای اینکه منتظر نوبت خود برای صحبت باشیم، با تمام وجود به دیگری و به فضایی که بینتان در حال شکلگیری است، گوش دهیم.
- کنجکاوی و گشودگی: با ذهنی باز و کنجکاو وارد تعامل شویم و آماده باشیم که از آنچه خلق میشود، شگفتزده شویم.
- تحمل ابهام و سکوت: گاهی اوقات جادوییترین لحظات در سکوت یا در لحظاتی که هیچ چیز قطعی نیست، رخ میدهند. به این فضاها اجازه وجود بدهیم.
- بازیگوشی و خلاقیت: اجازه دهیم که تعاملاتمان کمی از چارچوبهای سفت و سخت همیشگی خارج شوند و جنبهای از بازی و خلاقیت به خود بگیرند.
جمعبندی: تغییر در «بین» ما رخ میدهد
مفهوم «سوم تحلیلی» توماس اوگدن به ما یادآوری میکند که ما جزایری منزوی نیستیم. عمیقترین تغییرات، شفابخشترین تجربیات و خلاقانهترین ایدهها، اغلب نه فقط در درون ما، بلکه در فضای جادویی «بین» ما و دیگری رخ میدهند. این نگاه، امیدی بزرگ را در دل خود دارد: ما میتوانیم با پرورش روابطی که در آنها فضای سوم زنده و پویاست، به طور مداوم در حال رشد و تحول باشیم. جادوی واقعی انسان بودن، در توانایی ما برای خلق این فضاهای مشترک نهفته است.
مطالب مرتبط
این مقاله بخشی از یک سری پنج قسمتی در مورد چهرههای معاصر روانتحلیلگری است. برای مطالعه بیشتر، مقالات دیگر این سری را از دست ندهید:
- رها کن تا بزرگ شود: چرا نظریه «جدایی–تفرد» ماهلر برای والدین امروزی حیاتی است؟
- کد مخفی روابط: چگونه «نظریه دلبستگی» بالبی سرنوشت عشق شما را شکل میدهد؟
- کدگشایی شخصیت با نانسی مکویلیامز: راهنمای دیدن آنچه زیر سطح رفتار پنهان است
- دانستههایی که نمیدانید میدانید: کشف «دانسته نیندیشیده» بولاس و تأثیر آن بر سرنوشت شما
دعوت به تعامل
• آیا تا به حال تجربه حضور در چنین «فضای سومی» را در روابط خود داشتهاید؟ این تجربه چه حسی داشت؟
• نظرات و تجربیات خود را در مورد این مفهوم زیبا با ما به اشتراک بگذارید. این گفتگو میتواند به درک عمیقتر همه ما کمک کند.
سوالات متداول
آیا «فضای سوم» یک مفهوم واقعی است یا فقط یک استعاره؟
«فضای سوم» یک استعاره قدرتمند برای توصیف یک تجربه روانشناختی کاملاً واقعی است. این مفهوم به فضای مشترک و پویایی اشاره دارد که از تعامل دو فرد به وجود میآید و دارای کیفیتی است که فراتر از مجموع اجزای آن (یعنی دو فرد) است. این فضا، بستر خلاقیت و تغییر است.
چگونه میتوان این فضای سوم را در روابط روزمره ایجاد کرد؟
ایجاد این فضا نیازمند حضور واقعی، گوش دادن عمیق، کنجکاوی، تحمل ابهام و بازیگوشی است. وقتی دو نفر با گشودگی و بدون قضاوت با یکدیگر تعامل میکنند و به آنچه بینشان در حال شکلگیری است توجه میکنند، شانس ایجاد این فضای خلاق و زندهکننده بیشتر میشود.
آیا هر رابطهای میتواند یک «فضای سوم» داشته باشد؟
بالقوه بله، اما در عمل به ظرفیت و گشودگی هر دو طرف بستگی دارد. برخی روابط به دلیل الگوهای شخصیتی یا دفاعهای روانی سفت و سخت، به سختی میتوانند چنین فضایی را ایجاد کنند. ایجاد این فضا یک فرآیند دوطرفه و نیازمند مشارکت فعال هر دو نفر است.
واژهنامه
- سوم تحلیلی (The Analytic Third) — یک فضای روانشناختی مشترک که توسط دو فرد (مانند درمانگر و مراجع) به طور ناخودآگاه خلق میشود. این فضا نه متعلق به یکی است و نه دیگری، بلکه یک «سوژه» سوم و مستقل است که بستر تغییر و خلاقیت میشود.
- فضای بینذهنی (Intersubjectivity) — حوزه تجربیات مشترک و متقابل بین دو یا چند ذهن. این مفهوم بر این ایده تأکید دارد که تجربیات ما همیشه در تعامل با دیگران شکل میگیرند.
- خیالپردازی (Reverie) — حالتی از تفکر باز، پذیرا و شبیه به رؤیا که در آن فرد به تداعیها و احساسات خود اجازه میدهد آزادانه جریان یابند. این حالت برای پردازش تجربیات ناخودآگاه و خلاقیت ضروری است.
منابع
- Ogden, T. H. (2004). This art of psychoanalysis: Dreaming undreamt dreams and interrupted cries. The International Journal of Psychoanalysis, 85(4), 857–877.
- Ogden, T. H. (1994). The analytic third: Working with intersubjective clinical facts. International Journal of Psycho-Analysis, 75، 3-19.
- Benjamin, J. (1990). An outline of intersubjectivity: The development of recognition. Psychoanalytic Psychology, 7(Suppl.), 33–46.
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.