«به من یک دوجین نوزاد سالم و خوشترکیب بدهید و دنیای مشخصی که خودم برای پرورش آنها مشخص میکنم، و تضمین میکنم هر کدام را که به صورت تصادفی انتخاب کنم، طوری تربیت کنم که به هر متخصصی که من انتخاب میکنم تبدیل شود - دکتر، وکیل، هنرمند، تاجر و حتی گدا و دزد، صرفنظر از استعدادها، تمایلات، گرایشها، تواناییها و نژاد اجدادش.»
این جمله جسورانه و تکاندهنده، جوهر تفکر جان بی. واتسون، بنیانگذار مکتب رفتارگرایی۱ است. او با این دیدگاه رادیکال، روانشناسی اوایل قرن بیستم را به چالش کشید و اعلام کرد که انسان با ذهنی خالی یا یک لوح سفید (Tabula Rasa)۲ به دنیا میآید و هر آنچه بعدها میشود، محصول صرف تجربیات و محیط اوست. در این مقاله، به دنیای واتسون سفر میکنیم تا ببینیم این ایده از کجا آمد، چگونه با آزمایشهای بحثبرانگیز اثبات شد و چه میراثی در درک ما از تربیت، تبلیغات و مناظره بیپایان «طبیعت در برابر تربیت» به جا گذاشت.
جان واتسون: شورش علیه ذهن
در اوایل قرن بیستم، روانشناسی تحت سلطه روشهایی مانند دروننگری بود که در آن افراد تجربیات ذهنی و احساسات درونی خود را توصیف میکردند. جان واتسون (۱۹۵۸-۱۸۷۸) این رویکرد را غیرعلمی و ذهنی میدانست. او معتقد بود برای اینکه روانشناسی به یک علم واقعی تبدیل شود، باید مانند فیزیک یا شیمی، بر پدیدههای قابل مشاهده، قابل اندازهگیری و عینی تمرکز کند. از نظر او، تنها پدیده قابل مشاهده در روانشناسی، «رفتار» بود. افکار، احساسات و امیال، به دلیل اینکه در «جعبه سیاه» ذهن قرار داشتند و قابل مشاهده نبودند، از حیطه علم خارج بودند.
از پاولف تا رفتارگرایی: یک گام فراتر
واتسون به شدت تحت تأثیر کارهای ایوان پاولف و شرطیسازی کلاسیک قرار گرفت. او دریافت که اگر بتوان یک پاسخ فیزیولوژیک ساده مانند ترشح بزاق را در سگها شرطی کرد، پس شاید بتوان پیچیدهترین رفتارهای انسانی، از جمله هیجانات را نیز از طریق شرطیسازی توضیح داد و حتی ایجاد کرد. او این ایده را یک قدم فراتر برد و ادعا کرد که تمام رفتارهای ما، از عشق و نفرت گرفته تا مهارتها و ترسها، چیزی جز زنجیرهای از پاسخهای شرطیشده به محرکهای محیطی نیستند. این دیدگاه به جبرگرایی محیطی۳ معروف شد: این محیط است که سرنوشت ما را رقم میزند، نه ژنها یا اراده آزاد.
آزمایش آلبرت کوچولو: مهندسی یک ترس
برای اثبات ادعای خود مبنی بر اینکه هیجانات پیچیدهای مانند ترس آموختنی هستند، واتسون به همراه دستیارش، روزالی رینر، یکی از مشهورترین و در عین حال بدنامترین آزمایشهای تاریخ روانشناسی را طراحی کرد. آنها نوزاد ۹ ماههای به نام «آلبرت» را که به نظر میرسید از نظر هیجانی باثبات است، مورد مطالعه قرار دادند. در ابتدا، آلبرت هیچ ترسی از حیوانات کوچکی مانند موش سفید، خرگوش یا سگ نشان نمیداد.
سپس، فرآیند شرطیسازی آغاز شد. هر بار که موش سفید را به آلبرت نشان میدادند، واتسون با کوبیدن یک چکش بر میلهای فلزی در پشت سر کودک، صدای بلند و ترسناکی ایجاد میکرد. صدای ناگهانی (محرک غیرشرطی) به طور طبیعی باعث ترس و گریه آلبرت (پاسخ غیرشرطی) میشد. پس از تنها هفت بار تکرار این همراهی، اتفاقی که واتسون پیشبینی کرده بود رخ داد: آلبرت با دیدن موش سفید به تنهایی (که اکنون به یک محرک شرطی تبدیل شده بود)، شروع به گریه و ابراز وحشت میکرد. ترس او حتی به اشیاء مشابه دیگر مانند خرگوش، کت خز سفید و حتی ماسک بابانوئل با ریش سفید نیز تعمیم یافت.
میراث تاریک یک آزمایش غیراخلاقی
واتسون با این آزمایش ثابت کرد که ترس میتواند آموخته شود. اما این آزمایش امروزه به دلایل متعدد غیراخلاقی تلقی میشود [۲]. اولاً، ترس و آسیب روانی به یک کودک خردسال بدون رضایت آگاهانه والدینش تحمیل شد. ثانیاً و مهمتر از آن، واتسون و رینر هیچ تلاشی برای از بین بردن این ترس شرطیشده (فرآیندی به نام حساسیتزدایی) انجام ندادند و آلبرت با این ترس جدید از آزمایشگاه خارج شد. سرنوشت نهایی آلبرت کوچولو برای دههها نامعلوم بود، اما تحقیقات بعدی نشان داد که او احتمالاً در سن شش سالگی به دلیل بیماری درگذشته است.
پیامدهای ایده لوح سفید: از تربیت فرزند تا تبلیغات
ایدههای واتسون تأثیر عمیقی بر جامعه آمریکا گذاشت. او کتابهای پرفروشی در مورد تربیت فرزند نوشت که در آنها به والدین توصیه میکرد با فرزندان خود با فاصله عاطفی و مانند بزرگسالان کوچک رفتار کنند. او معتقد بود ابراز محبت بیش از حد، کودک را لوس و وابسته میکند و تربیت باید بر اساس یک برنامه منظم و مهندسیشده از پاداشها و تنبیهها باشد. این رویکرد سرد و مکانیکی، اگرچه امروزه منسوخ شده، اما برای نسلها بر شیوههای فرزندپروری تأثیر گذاشت.
واتسون پس از اخراج از دانشگاه به دلیل یک رسوایی شخصی، وارد دنیای تبلیغات شد و در آنجا نیز بسیار موفق بود. او اصول شرطیسازی را برای ایجاد وفاداری به برند به کار برد. او به شرکتها آموخت که چگونه محصولات خود (محرک خنثی) را با تصاویری که احساسات مثبت مانند امنیت، جذابیت یا اعتبار را برمیانگیزند (محرک غیرشرطی) همراه کنند تا مشتریان به صورت ناخودآگاه احساس خوبی نسبت به آن برند پیدا کنند.
نگاهی انتقادی: آیا ما واقعاً لوح سفید هستیم؟
با وجود تأثیرگذاری واتسون، دیدگاه افراطی او مبنی بر اینکه انسان یک لوح کاملاً سفید است، امروزه طرفداران کمی دارد. روانشناسی مدرن و علوم اعصاب نشان دادهاند که ما با استعدادها، گرایشها و ویژگیهای شخصیتی ذاتی به دنیا میآییم که توسط ژنتیک تعیین میشوند. برای مثال، برخی نوزادان از بدو تولد مضطربتر یا آرامتر هستند. محیط این ویژگیهای ذاتی را شکل میدهد و آنها را تقویت یا تضعیف میکند، اما آنها را از هیچ خلق نمیکند.
رفتارگرایی واتسون با نادیده گرفتن کامل فرآیندهای شناختی (تفکر، باور، حافظه) و نقش ژنتیک، تصویری ناقص و ماشینی از انسان ارائه میدهد. نظریههای بعدی مانند شرطیسازی عامل اسکینر که بر نقش پیامدها تأکید داشت و به خصوص نظریه یادگیری اجتماعی بندورا که نقش مشاهده و تفکر را وارد معادله کرد، به تکامل این دیدگاه کمک کردند.
جمعبندی
جان واتسون با ایدههای جسورانه و گاه بحثبرانگیز خود، روانشناسی را مجبور کرد تا خود را به عنوان یک علم عینی بازتعریف کند. او با تأکید مطلق بر نقش محیط، اهمیت تربیت و تجربیات اولیه زندگی را به ما یادآوری کرد. اگرچه امروز میدانیم که انسان یک «لوح سفید» نیست و شخصیت ما محصول تعاملی پیچیده بین ژنها و محیط است، اما میراث واتسون همچنان زنده است. او به ما نشان داد که بسیاری از ترسها، علاقهها و عادات ما آموخته شدهاند و این آگاهی، خود اولین قدم برای درک و تغییر الگوهایی است که محیط در ما حک کرده است.
دعوت به مشاوره و خودشناسی: وقتی الگوهای کودکی رفتار امروزتان را شکل میدهند
بسیاری از الگوهای رفتاری و هیجانی ما در بزرگسالی، ریشه در تجربیات و محیط دوران کودکیمان دارند. اگر احساس میکنید در چرخههای تکراری اضطراب، روابط یا عادات گرفتار شدهاید، کاوش در این الگوهای آموختهشده میتواند بسیار راهگشا باشد. یک روانشناس متخصص میتواند به شما کمک کند تا با نگاهی همدلانه و علمی، این ریشهها را بشناسید و راههایی برای ساختن الگوهای جدید و سالمتر بیابید.
تماس با تسکین روان برای رزرو وقت مشاورهبرای آغاز سفر خود به سمت درک عمیقتر خود و یافتن مسیرهای جدید، میتوانید با پذیرش کلینیک تسکین روان تماس بگیرید.
دعوت به تعامل: چقدر از شخصیت خود را محصول تربیت میدانید؟
مناظره «طبیعت در برابر تربیت» همچنان ادامه دارد. شما چه فکر میکنید؟ چقدر از ویژگیهای شخصیتی، ترسها یا استعدادهای خود را به ژنتیک و چه مقدار را به محیط و تجربیات دوران کودکیتان نسبت میدهید؟ دیدگاه خود را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.
سوالات متداول
رفتارگرایی واتسون دقیقاً چه میگوید؟
رفتارگرایی (Behaviorism) دیدگاهی در روانشناسی است که معتقد است روانشناسی باید یک علم عینی باشد و فقط بر رفتارهای قابل مشاهده تمرکز کند، نه فرآیندهای ذهنی درونی مانند افکار و احساسات. واتسون معتقد بود تمام رفتارها از طریق شرطیسازی و تعامل با محیط آموخته میشوند.
چرا آزمایش «آلبرت کوچولو» غیراخلاقی محسوب میشود؟
این آزمایش امروزه به شدت غیراخلاقی تلقی میشود زیرا یک ترس عمدی در یک نوزاد ایجاد کرد بدون آنکه رضایت آگاهانهای وجود داشته باشد و مهمتر از آن، هیچ تلاشی برای از بین بردن این ترس (حساسیتزدایی) پس از پایان آزمایش صورت نگرفت. این کار آسیب روانی بالقوه و ماندگاری به کودک وارد کرد.
آیا نظریه «لوح سفید» هنوز در روانشناسی مدرن معتبر است؟
خیر. نظریه «لوح سفید» در شکل افراطی آن توسط روانشناسی مدرن رد شده است. امروزه میدانیم که رفتار انسان محصول تعامل پیچیدهای بین عوامل ژنتیکی (طبیعت) و تجربیات محیطی (تربیت) است. ژنها استعدادها و تمایلات ما را تعیین میکنند و محیط آنها را شکل میدهد.
واژهنامه
- رفتارگرایی (Behaviorism): مکتبی در روانشناسی که بر مطالعه علمی رفتارهای قابل مشاهده تأکید دارد و معتقد است که تمام رفتارها از طریق تعامل با محیط (شرطیسازی) آموخته میشوند.
- لوح سفید (Tabula Rasa): یک مفهوم فلسفی که معتقد است انسان بدون محتوای ذهنی ذاتی متولد میشود و تمام دانش و شخصیت او از طریق تجربه و ادراک حسی به دست میآید.
- جبرگرایی محیطی (Environmental Determinism): این دیدگاه که محیط فیزیکی و اجتماعی، و نه عوامل ژنتیکی یا اراده آزاد، علت اصلی شکلگیری رفتار و شخصیت انسان است.
منابع
- McLeod, S. (2023). *John B. Watson's Theory of Behaviorism*. Simply Psychology. قابل دسترسی در [لینک]
- Cherry, K. (2023). *The Little Albert Experiment*. Verywell Mind. قابل دسترسی در [لینک]
- Green, C. D. (2009). *Classics in the History of Psychology*. "Psychology as the Behaviorist Views it" by John B. Watson (1913). قابل دسترسی در [لینک]
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.