یک کودک نوپا را تماشا کنید که سعی میکند با تلفن اسباببازیاش درست مانند والدینش صحبت کند. یا نوجوانی که طرز لباس پوشیدن و حرف زدن خواننده مورد علاقهاش را تقلید میکند. ما انسانها استاد تقلید هستیم. بخش بزرگی از آنچه میدانیم و شخصیتی که داریم، نه از طریق پاداش و تنبیه مستقیم، بلکه از طریق تماشا کردن دیگران شکل گرفته است. این قدرت پنهان و فراگیر، هسته اصلی یکی از مهمترین نظریههای روانشناسی مدرن است.
در آخرین مقاله از این سری، از دنیای شرطیسازی و تقویت مستقیم فراتر میرویم و به قلمرو آلبرت بندورا و نظریه یادگیری اجتماعی (Social Learning Theory)۲ او وارد میشویم. با آزمایش تکاندهنده «عروسک بوبو» خواهیم دید که چگونه یادگیری مشاهدهای۱، باورها، ترسها و رفتارهای ما را از طریق الگوهای۳ زندگیمان – از خانواده گرفته تا اینفلوئنسرهای اینستاگرام – قالبریزی میکند.
آلبرت بندورا: پلی میان رفتارگرایی و روانشناسی شناختی
آلبرت بندورا (۲۰۲۱-۱۹۲۵)، روانشناس کانادایی-آمریکایی، معتقد بود که نظریههای رفتارگرایی مانند شرطیسازی عامل اسکینر، تصویر کاملی از یادگیری انسان ارائه نمیدهند. او استدلال میکرد که اگر ما فقط از طریق پیامدهای مستقیم اعمال خودمان یاد میگرفتیم، فرآیند یادگیری بسیار کند، پرزحمت و خطرناک میشد. تصور کنید برای یادگیری رانندگی، مجبور بودید تمام اشتباهات ممکن را خودتان تجربه کنید!
بندورا پیشنهاد کرد که بخش بزرگی از یادگیری ما به صورت اجتماعی و از طریق مشاهده دیگران رخ میدهد. نظریه او یک انقلاب بود، زیرا دوباره «ذهن» و فرآیندهای شناختی (تفکر، توجه، حافظه) را که رفتارگرایان افراطی نادیده گرفته بودند، به مرکز توجه بازگرداند. او معتقد بود یادگیری یک فرآیند فعال است، نه یک واکنش منفعل به محیط.
آزمایش عروسک بوبو: آیا پرخاشگری آموختنی است؟
برای آزمودن ایده خود، بندورا در دهه ۱۹۶۰ مجموعهای از آزمایشهای خلاقانه را طراحی کرد که به «آزمایش عروسک بوبو» مشهور شدند. در یکی از معروفترین نسخههای این آزمایش، کودکان پیشدبستانی به صورت جداگانه در یک اتاق بازی قرار میگرفتند. در آن اتاق، یک فرد بزرگسال (الگو) نیز حضور داشت که با یک عروسک بادی بزرگ به نام «بوبو» بازی میکرد.
کودکان به سه گروه تقسیم شدند:
- گروه اول: یک الگوی پرخاشگر را مشاهده کردند که به عروسک بوبو حمله میکرد، آن را با چکش میزد، به هوا پرتاب میکرد و فریادهای پرخاشگرانه سر میداد.
- گروه دوم: یک الگوی غیرپرخاشگر را دیدند که عروسک را نادیده میگرفت و با اسباببازیهای دیگر به آرامی بازی میکرد.
- گروه سوم (کنترل): هیچ الگویی را مشاهده نکردند.
پس از مشاهده الگو، هر کودک به تنهایی در اتاق با همان اسباببازیها، از جمله عروسک بوبو، رها میشد و رفتار او از طریق یک آینه یکطرفه مشاهده میشد.
نتایج شگفتانگیز و پیامدهای آن
نتایج تکاندهنده بود. کودکانی که الگوی پرخاشگر را دیده بودند، به طور قابل توجهی رفتارهای پرخاشگرانه بیشتری نسبت به دو گروه دیگر از خود نشان دادند. آنها نه تنها دقیقاً همان کارهایی را که بزرگسال انجام داده بود تقلید میکردند، بلکه حتی روشهای جدیدی برای حمله به عروسک ابداع میکردند. این آزمایش به وضوح نشان داد که یادگیری پرخاشگری نیازی به تقویت مستقیم ندارد؛ صرفاً مشاهده کافی است. این یافتهها بحثهای گستردهای را در مورد تأثیر خشونت در رسانهها (تلویزیون، فیلمها و بعدها بازیهای ویدیویی) بر رفتار کودکان برانگیخت که تا به امروز ادامه دارد [۲].
چگونه از طریق مشاهده یاد میگیریم؟ چهار مرحله کلیدی
بندورا معتقد بود که یادگیری مشاهدهای یک فرآیند شناختی پیچیده است و صرفاً یک تقلید طوطیوار نیست. او چهار مرحله یا فرآیند میانجی را شناسایی کرد که برای موفقیتآمیز بودن این نوع یادگیری ضروری هستند:
- توجه (Attention): برای یادگیری از یک الگو، ابتدا باید به رفتار او و پیامدهایش به دقت توجه کنیم. عواملی مانند جذابیت الگو یا برجسته بودن رفتار، توجه ما را جلب میکنند.
- حفظ و نگهداری (Retention): باید بتوانیم اطلاعاتی را که مشاهده کردهایم، در حافظه خود به صورت نمادین (کلامی یا تصویری) ذخیره کنیم تا بتوانیم بعداً از آن استفاده کنیم.
- بازتولید (Reproduction): پس از ذخیره رفتار در حافظه، باید توانایی فیزیکی و ذهنی برای تکرار آن را داشته باشیم. دیدن یک ژیمناست ماهر یک چیز است، و توانایی انجام حرکات او چیز دیگر.
- انگیزه (Motivation): در نهایت، باید انگیزهای برای انجام آن رفتار داشته باشیم. این انگیزه اغلب از مشاهده پیامدهای رفتار الگو ناشی میشود. اگر الگو برای رفتارش پاداش بگیرد (تقویت جانشینی)، ما بیشتر احتمال دارد آن را تقلید کنیم. اگر تنبیه شود (تنبیه جانشینی)، احتمال تقلید ما کمتر میشود.
الگوهای زندگی ما: از والدین تا سلبریتیها
نظریه بندورا به ما یادآوری میکند که ما دائماً در حال یادگیری از اطرافیان خود هستیم. اولین و قدرتمندترین الگوهای ما والدین و اعضای خانواده هستند. ما زبان، هنجارهای اجتماعی، نگرشها و حتی نحوه ابراز هیجانات را از آنها میآموزیم. با بزرگتر شدن، دایره الگوهای ما به معلمان، همسالان، و شخصیتهای رسانهای گسترش مییابد.
در دنیای امروز، با ظهور شبکههای اجتماعی، اینفلوئنسرها به الگوهای قدرتمندی برای میلیونها نفر، به ویژه جوانان، تبدیل شدهاند. آنها نه تنها سبک لباس و محصولات مصرفی را ترویج میکنند، بلکه سبک زندگی، ارزشها و باورهایی را نیز مدلسازی میکنند که میتواند تأثیر عمیقی بر شکلگیری هویت و رفتار مخاطبانشان داشته باشد. این یادآوری میکند که انتخاب آگاهانه الگوها چقدر اهمیت دارد.
فراتر از تقلید: نقش خودکارآمدی در موفقیت
یکی از مهمترین مفاهیمی که بندورا به روانشناسی معرفی کرد، خودکارآمدی (Self-Efficacy)۴ بود. خودکارآمدی به باور و اعتماد فرد به تواناییهای خود برای انجام موفقیتآمیز یک کار و رسیدن به یک هدف خاص اشاره دارد. این مفهوم با عزت نفس کلی متفاوت است و به یک حوزه خاص مربوط میشود (مثلاً خودکارآمدی بالا در ریاضیات). بندورا معتقد بود که خودکارآمدی نقش حیاتی در انگیزه و پشتکار ما دارد. افرادی که خودکارآمدی بالایی دارند، چالشها را به عنوان وظایفی برای تسلط یافتن میبینند، نه تهدیدهایی برای اجتناب کردن. آنها پس از شکست سریعتر بهبود مییابند و تلاش بیشتری میکنند. یکی از راههای اصلی شکلگیری خودکارآمدی، دقیقاً از طریق یادگیری مشاهدهای است: وقتی میبینیم فرد دیگری که شبیه ماست در کاری موفق میشود، باور ما به اینکه خودمان هم میتوانیم آن کار را انجام دهیم، افزایش مییابد.
جمعبندی
آلبرت بندورا با نظریه یادگیری اجتماعی، درک ما از نحوه شکلگیری شخصیت را متحول کرد. او به ما نشان داد که یادگیری یک فرآیند پویا و شناختی است که عمیقاً در بستر اجتماعی ما ریشه دارد. ما صرفاً محصول پاداشها و تنبیههای مستقیم نیستیم، بلکه معمارانی هستیم که شخصیت خود را با مشاهده، تفسیر و انتخاب از میان الگوهای بیشماری که ما را احاطه کردهاند، میسازیم. این آگاهی یک مسئولیت و یک قدرت به ما میبخشد: مسئولیت الگو بودن برای دیگران، و قدرت انتخاب آگاهانهتر الگوهایی که به ما کمک میکنند به بهترین نسخه از خودمان تبدیل شویم.
دعوت به مشاوره و خودشناسی: وقتی الگوهای دیگران، داستان زندگی شما را مینویسند
گاهی اوقات، ما ناآگاهانه الگوهای رفتاری یا باورهای محدودکنندهای را از خانواده، فرهنگ یا تجربیات گذشته خود تقلید میکنیم که دیگر به نفع ما نیستند. اگر احساس میکنید در نقشهایی گرفتار شدهاید که خودتان انتخاب نکردهاید یا باور به تواناییهایتان (خودکارآمدی) پایین است، مشاوره میتواند فضایی امن برای بازنویسی این داستان فراهم کند. یک درمانگر به شما کمک میکند تا الگوهای آموختهشده را شناسایی کرده و مسیر خود را آگاهانه انتخاب کنید.
تماس با تسکین روان برای رزرو وقت مشاورهبرای شروع سفر به سوی ساختن داستانی که واقعاً متعلق به شماست، میتوانید با پذیرش کلینیک تسکین روان تماس بگیرید.
دعوت به تعامل: چه کسی الگوی زندگی شما بوده است؟
الگوها میتوانند مثبت یا منفی باشند. تأثیرگذارترین الگوی زندگی شما چه کسی بوده و چه چیزی از او آموختهاید؟ به اشتراک گذاشتن داستانتان در بخش نظرات میتواند برای دیگران الهامبخش باشد.
سوالات متداول
یادگیری مشاهدهای چیست؟
یادگیری مشاهدهای (Observational Learning) فرآیندی است که در آن فرد با تماشای رفتار دیگران (که الگو نامیده میشوند) و پیامدهای آن رفتار، چیزهای جدیدی یاد میگیرد، بدون آنکه خودش مستقیماً آن رفتار را تجربه کرده یا پاداش و تنبیه دریافت کند.
آزمایش عروسک بوبو چه چیزی را ثابت کرد؟
این آزمایش به طور قانعکنندهای نشان داد که کودکان میتوانند رفتارهای پرخاشگرانه را صرفاً با مشاهده آن در بزرگسالان بیاموزند. این یافته دیدگاه رفتارگرایان افراطی را که معتقد بودند یادگیری فقط از طریق تقویت مستقیم رخ میدهد، به چالش کشید.
آیا یادگیری مشاهدهای همیشه منفی است؟
خیر، به هیچ وجه. همانطور که پرخاشگری میتواند آموخته شود، رفتارهای مثبتی مانند مهربانی، همدلی، سخاوت و پشتکار نیز از طریق مشاهده الگوهای مثبت آموخته میشوند. والدین، معلمان و دوستان میتوانند الگوهای قدرتمندی برای یادگیری رفتارهای جامعهپسند باشند.
خودکارآمدی چیست و چه ارتباطی با این نظریه دارد؟
خودکارآمدی (Self-Efficacy) باور فرد به توانایی خود برای موفقیت در یک موقعیت خاص است. این مفهوم کلیدی در نظریه بندورا است. مشاهده موفقیت دیگران (به خصوص کسانی که شبیه ما هستند) میتواند خودکارآمدی ما را افزایش دهد و ما را برای تلاش کردن باانگیزهتر کند.
واژهنامه
- یادگیری مشاهدهای (Observational Learning): فرآیند یادگیری از طریق تماشای رفتار دیگران و پیامدهای آن. این مفهوم مرکزی نظریه یادگیری اجتماعی است.
- نظریه یادگیری اجتماعی (Social Learning Theory): نظریهای که توسط آلبرت بندورا ارائه شد و بر اهمیت مشاهده، تقلید و الگوبرداری در یادگیری تأکید دارد و پلی بین رفتارگرایی و روانشناسی شناختی است.
- الگو (Model): فردی که رفتار او توسط دیگری مشاهده و به طور بالقوه تقلید میشود. الگوها میتوانند واقعی (مانند والدین) یا نمادین (مانند شخصیتهای فیلم) باشند.
- خودکارآمدی (Self-Efficacy): باور و اطمینان فرد به توانایی خود برای برنامهریزی و اجرای اقدامات لازم برای دستیابی به اهداف خاص.
منابع
این مطلب جایگزین تشخیص یا درمان حرفهای نیست.
برای تصمیمهای پزشکی با متخصص مشورت کنید.